تراختور بلاگ
تراختور بلاگ

تراختور بلاگ

بانوی آفتاب


بانوی آفتاب
  
گفته بودند، به مرد امینی برای سرپرستی کاروان¬هایش نیاز دارد. محمد صلی الله علیه وآله رفت و استخدام شد. اولین پیشنهاد، سفر به شام بود؛ رفت و با سود فراوان بازگشت.

* * *

طاهره می¬نامیدندش؛ بانوی اول قریش بود و به عفت و شرافت شهره و از ثروتمندان بزرگ مکه محسوب می¬شد.

خواب دیده بود که خورشیدی از آسمان فرود می¬آید و خانه او را برای اقامت برمی گزیند و خانه، سراسر نور می¬شود. تعبیر خواب خواست. گفتند: «با بهترین مردان، ازدواج می¬کنی». محمد صلی الله علیه وآله را که دید، خورشید خانه¬اش را شناخت.

* * *

- کارت را خیلی خوب انجام دادی. حقوقت را آماده کرده¬ام. راستی می¬خواهی با این پول چه کنی؟

- عمویم می¬خواهد، همسری از خویشاوندان برایم انتخاب کند.

خدیجه لبخندی زد و گفت: «قبول داری من برایت همسری انتخاب کنم»؟

- باشد مانعی ندارد.

- من زنی را سراغ دارم که بین خویشان شما امتیازات ویژه¬ای دارد؛ همه او را می¬شناسند و به نیکی از او نام می¬برند؛ فقط دو عیب دارد؛ اول این که قبلاً ازدواج کرده1 و دوم این که کمی از تو بزرگ تر است.

محمد صلی الله علیه وآله، منظورش را فهمید؛ اما حیا اجازه¬اش نداد سرش را بالا بگیرد و پاسخی بدهد.

* * *

پیش ابوطالب که رسید، جریان را گفت و او صفیه، عمه پیامبر صلی الله علیه وآله را به خانه خدیجه فرستاد و او قرار خواستگاری را گذاشت که همه رفتند؛ جز ابولهب.

* * *

ابوطالب بلند شد و گفت:

محمد، امین مردم مکه است و گرچه از ثروت دنیا محروم است،اما ثروت، سایه¬ای است فناپذیر و اصل و نسب، تحفه¬ای است ماندگار.

عموی خدیجه -ورقه- برخاست و گفت: «خدیجه، خود بالغ است و عاقل و بهتر صلاح خود را می داند، هر چه بگوید، جواب ما هم همان است».

بدین ترتیب، خدیجه شد شریک رنج پیامبر صلی الله علیه وآله و بانوی آفتاب و مادر آب.
تنها زوجی که در آسمان عقد بستند

به دخترش گفت: تو از خویشاوندی علی با من و سبقت او در اسلام و مقامش آگاهی؛ او تو را از من خواستگاری کرده، نظرت چیست فاطمه؟

رو بر نگرداند و به خلاف خواستگاری¬های قبلی، گونه¬هایش گل انداخت و سرش را انداخت پایین.

پیامبر صلی الله علیه وآله برخاست و گفت: «الله اکبر. خاموشی او، خشنودی اوست».

* * *

خطبه عقد را که خواندم، گفت: «ای مردم! بدانید که من هم مانند شما دختر می¬گیرم و دختر می¬دهم؛ اما فاطمه تنها زنی بود که خدا در آسمان، عقدش را بسته».
برکت خانه

1. یک دست رختخواب.

2. پیراهنی هفت درهمی.

3. یک روسری چهار درهمی.

4. یک حوله سیاه خیبری.

5. دو عدد تشک کتانی.

6. چهار بالش.

7. یک پرده پشمین.

8. یک قطعه حصیر هجری.

9. یک عدد آسیاب دستی.

10. یک تشت مسی.

11. یک مشک چرمی برای آب¬کشی.

12. یک قدح (بادیه) برای شیر دوشی.

13. یک دوبچه (ظرف آب¬خوری).

14. یک آفتابه قیراندود شده.

15. یک تشت لباس شویی.

16. یک خمزه سبز رنگ برای ذخیره آب.

17. دو کوزه گلی و سفالی.

18. یک عدد پوست برای فرش.

19. یک عبا.

اینها تمام جهیزیه حضرت زهرا علیهاالسلام که از فروش زره حضرت امیر علیه السلام خریداری شدند.

پیامبر صلی الله علیه وآله، جهیزیه را که دید، فرمود: «خدا به این خانه برکت دهد».
از خدا شرم کردم

پرسیدم: خوردنی چیزی در خانه داریم؟ نگاهش را دزدید. پرسان، چشم دوختم به چشم¬هایش و او با شرم گفت: «دو روز است که چیزی برای خوردن در خانه نیست...».

گله¬مند گفتم: پس چرا به من چیزی نگفتی فاطمه؟

لبش را گزید و گفت: «از خدا شرم کردم چیزی از تو بخواهم که نتوانی...».
دوباره از خانه بیرون رفتم.

* * *

چادر را گذاشت پیش من به گرو و اندکی جو قرض گرفت. گذاشتمش در اتاق کنجی. شب که شد، اتاق روشن شده بود؛ انگار که روز بود. روشنی از چادر بود. زنم پرسید: این را از کجا آورده¬ای؟ گفتم: «پسر ابوطالب به گرو پیشم گذاشته است».

به خاطر همان روشنایی، مسلمان شدیم؛ من و هشتاد یهودی دیگر.
خواستگاری دختر از پسر

دختران حضرت شعیب نبی علیه السلام برای پدر تعریف کردند که موسی برای گوسفندانشان از چاه آب کشید و هنگام بازگشت به خانه، به خاطر حیا و تقوایی که داشته، به جای این که پشت سر دخترها حرکت کند، گفت: «من جلوتر می روم؛ هر جا اشتباه رفتم، به من بگویید».

شعیب که از توانمندی و تقوای موسی مطمئن شده بود، از موسی براییکی از دخترانش خواستگاری کرد و چون موسی پولی نداشت، 8 سال کار برای شعیب را مهریه دخترش قرار داد.

آیت الله مکارم شیرازی، ذیل آیه 27 سوره قصص، با اشاره به این داستان می نویسد: «بر اساس این آیه، بستگان دختر، اگر پسری را مناسب همسری او یافتند، می¬توانند او را برای دخترشان خواستگاری کنند».
تو که دوستش نداری!

هنوز ندیده بودیمش؛ ولی همه مخالف بودیم؛ جز پدرم که به واسطه رابطه استاد و شاگردی در این چند سال، شناخت کاملی ازش داشت. چند ماهی، من هی سکوت می¬کردم و او هی نماینده می¬فرستاد.

* * *

همراه زنی میان سال در اتاق نشسته بودم و سه آقای نورانی هم در حیاط خانه پیدا بودند. از زن پرسیدم: اینها که هستند؟ گفت: شخصی که سمت راست نشسته است و عمامه سیاه دارد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و شخصی که در وسط نشسته است و عمامه سبز دارد، حضرت امیر علیه السلام و آخری که عمامه سیاه دارد، امام حسن علیه السلام است. خیلی خوشحال شدم و خواستم وارد حیاط شوم که آن زن جلویم را گرفت و گفت: «تو که آنها را دوست نداری»! از خواب پریدم.

* * *

من و امام [خمینی] در نیمه ماه رمضان و شب ولادت امام حسن علیه السلام عروسی کردیم؛ در خانه¬ای که وقتی وارد آن شدم، همان حیاطی را دیدم که در خواب دیده بودم.
پی نوشت:

1. حضرت خدیجه علیهاالسلام دو بار ازدواج کرده و هر بار پس از مدت کوتاهی، شوهرانش را از دست داده بود. عیسی بن عابد و ابوهاله، همسران قبلی او بودند.

 


بسیاری از دختران و پسران جوان مایلند که مراسم عقد ازدواج آنها در جوار یک مکان مذهبی برگزار شود و یا عاقد خاصی خطبه عقد بین آنان را جاری کند؛ تا به برکت این فضای معنوی و آن نفس مسیحایی، زندگی شا ن از آغاز، رنگ و بویی معنوی و الهی به خود گیرد.

«قبل از این که صیغه عقد را جاری بکنیم؛ چند جمله به عنوان تذکر برای عروس ها و دامادها عرض می کنیم». اینها بیانات رهبر انقلاب است که لحظاتی بعد، خطبه عقد زوج جوانی را که شرایط خاص وی و مهریه کمتر از 14 سکه طلا را پذیرفتند، جاری ساخت. با هم از توصیه های رهبر فرزانه انقلاب بهره مند می شویم:
نکته اول

این است که در کار ازدواج و این مراسم و رسم و سنتی که در اسلام و در همه ادیان و در بشریت وجود دارد، به نظر اسلام، آن چیزی که اصل و محور است، تشکیل کانون خانوادگی است. از نظر اسلام، خانواده، یک رکن بزرگ است؛ اگر باشد و سالمش باشد و تربیت درست باشد، در پیشرفت کار جامعه، به صورتی که اسلام می خواهد، تأثیر زیادی دارد. اسلام می خواهد این کانون تشکیل بشود و به وجود بیاید.

هنر ادیان - و بیشتر از همه اسلام - در این است که غرایز جنسی و غریزه زوج طلبی انسان را - که غیر از غریزه جنسی است - در خدمت تشکیل خانواده قرار داده و کاری کرده اند که کانون خانواده، با پشتوانه غریزه جنسی، یا با پشتوانه آن غریزه دیگر - که از غریزه جنسی عمومیتش بیشتر است - تحقق پیدا کند و باقی بماند. بعضی ها ممکن است در سنین خاصی نیاز جنسی هم نداشته باشند؛ اما نیاز به زوج طلبی را دارند و می باید زوجی از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقی نمی کند. سکن، مایه آرامش است. ادیان - و بیش از همه اسلام - اینها را پشتوانه تشکیل خانواده قرار داده اند.

اگر انسان ها رها بودند که غریزه جنسی را هر طور می خواهند، اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمی شد، یا یک چیز سست و پوچ و تهدیدپذیر و ویرانی پذیر می شد و هر نسیمی او را به هم می زد؛ لذا در هر جای دنیا که می بینید آزادی های جنسی هست، در آن جا به همان نسبت، خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن برای اشباع این غریزه، احتیاجی به این کانون ندارند؛ اما در آن جاهایی که دین حاکم است و آزادی جنسی نیست، این جا همه چیز برای مرد و زن هست؛ لذا این، حفظ و نگه داشته می شود.

اصل قضیه، این است که باید کانون خانواده به وجود بیاید. اسلام این را خواسته است. شما یک دختر از جایی و یک پسر از جای دیگری می آیید و با یکدیگر آشنا و متصل می شوید؛ یک خانواده به وجود می آید. این خانواده، منشأ خیراتی است. در اداره کشور و اداره انسانیت، کارهای عظیمی به عهده این خانواده است. این، چیز بسیار مهمی است. شما باید این را مواظب باشید و حفظ کنید.

با این کلمات عقدی که می خوانیم - که یک امر اعتباری است - یک علقه اعتباری بین شما به وجود می آید. باید همه همت دختر و پسر این باشد که این را حفظ کنند. مبادا با گله ها، با دلخوری ها، با افزون طلبی و پُرتوقعی ها، با بی محبتی ها و گاهی با دخالت های دیگران و از این قبیل، این کانون، سست بشود. آن چیزی که مهم است، این است. هم دختر و هم پسر، سعی کنند که این علقه زوجیت را حفظ کنند. چگونه می توانید این علقه را حفظ کنید؟ البته آدم های عاقل و زیرک و با احساس و باوجدان صادق، راهش را پیدا می کنند. این، با اطمینان و با محبت متقابل، حفظ می شود. زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد هم به زن زور نگوید و افزون طلبی نکند؛ مثل دو

رفیق و مثل دو شریک، با هم صمیمی باشند؛ تا این کانون خانواده، حفظ بشود.
نکته دوم

این است که در ازدواج، اصل قضیه، یک امر انسانی است؛ نه یک امر مادّی، اسلام، مهریه را قرار داده است؛ اما مهریه، این را به صورت یک معامله دادوستدی نمی کند. این جا دادوستدی نیست؛ بلکه طرفین در یک جای مشترک، سرمایه گذاری می کنند. این طور نیست که شما مثل خرید و فروش، یک چیز بدهید و یک چیز بگیرید. نه، این جا چیزی دادن و چیزی گرفتن نیست؛ بلکه هر دو نفر، موجودی خودشان را در صندوق و کاسه مشترکی می گذارند و هر دو از آن استفاده می کنند. در ازدواج، قضیه این است.

بنابراین، نقش مادّیات در این جا باید خیلی ضعیف باشد. ما که می گوییم مهریه ها را سنگین نکنند، از این بابت است. اگر ما گفته ایم که مهریه بیش از فلان مقدار نباشد، معنایش این نیست که اگر بیش از فلان مقدار بود، عقد، باطل یا حرام است؛ نه، جایز هم هست؛ اما کار، غلط است.

بعضی ها چند میلیون تومان مهریه می گذارند؛ یعنی ازدواج را که یک امر انسانی است، به یک دادوستد و به یک کار بازاری و معامله گری تبدیل می کنند. این، تحقیر و توهین به نقش و شأن انسانیت در ازدواج است. این، کار غلطی است.

بعضی ها هم ازدواج را که یک امر عاطفی و انسانی و وجدانی است، به صحنه تفاخر تبدیل می کنند؛ مثلاً می گویند که جهیزیه ما این چیزها را داشت؛ آیا جهیزیه دختر شما هم اینها را دارد؟ تفاخر و تنافس! یا مثلاً می گویند که ما عقدمان را در فلان سالن گرفتیم؛ البته حالا متأسفانه مرسوم شده است در هتل ها می گیرند که کار بسیار بدی است و حتّی گاهی شنیده یا دیده می شود که بعضی افرادی هم که از آنها توقع نیست، برای تفاخر به همدیگر، مراسم عقد خود را در هتل ها و سالن ها می گیرند؛ نه، مراسم عقد را در اتاق خانه و حیاط منزل خودتان و یا همسایه تان بگیرید و مردم را دعوت کنید؛ همین طور که همیشه بوده است. این گونه محیط ها، یک محیط انس خانوادگی است. عده ای دوست، عده ای قوم و خویش، عده ای همردیف های دختر یا پسر، دوستان مدرسه، دوستان پسر در محیط کار یا مدرسه، جمع می شوند و شادی و خوشی می کنند. این، درست است.

این که ما این جا را صحنه تفاخر قرار بدهیم، غلط اندرغلط است؛ هم محیط ازدواج را آلوده به مادّیات می کند و هم این صحنه پاک و لطیف وجدانی را صحنه تفاخرها و تنافس ها و زیاده روی ها می کند و بعد هم این دختر و پسر از اول عادت می کنند که بایستی زندگی آنان بر تجمل و تشریفات بگذرد؛ چرا؟ بگذارید از اول به یک زندگی متوسط، عادت کنند.

تجملات برای یک جامعه، مضر و بد است. آن کسانی که با تجملات، مخالفت می کنند، معنایش این نیست که از لذت ها و خوشی هایش بی اطلاعند؛ نه، کار مضری برای جامعه است؛ مثل یک دارو یا یک خوراکی مضر. با تجملات زیاد، جامعه زیان می کند؛ البته در حد معقول و متداول، ایرادی ندارد؛ اما وقتی که همین طور مرتب پای رقابت و مسابقه به میان آمد، اصلاً از حد خودش تجاوز می کند و به جاهای دیگری می رود و این برای جامعه، مضر است. حالا چنانچه ما آن کار مضر را در عرصه ازدواج بیاوریم و بخواهیم از آن استفاده کنیم، این دیگر غلط اندرغلط خواهد شد و بسیار بد است.

این میهمانی های پُرسروصدا و هتل گرفتن ها و خرج های زیاد، کار آن طاغوتی ها بود. اخیراً در روزنامه هم موردی را نوشته بودند، که چه قدر خوب کردند که نوشتند؛ تامردم بفهمند که این کارها زشت است. ماها همیشه در خانه های خودمان - یک اتاق، دو اتاق - عقد و عروسی می گرفتیم. اگر هم نداشتیم، از همسایه قرض می گرفتیم. مقداری شیرینی و میوه چیده می شد؛ می گفتیم؛ می خندیدیم؛ شوخی می کردیم و خیلی هم خوش می گذشت؛ البته آن طاغوت ها و آدم های بدی که بحمداللَّه ازاله شدند، این طور برگزار نمی کردند. آنها به این وضع قانع نبودند؛ در آن هتل ها می رفتند و میهمانی های پُرخرج و چنین و چنان برپا می کردند.

حالا ما که بر سر کار آمده ایم، نباید کار آنها را تکرار بکنیم. اگر تکرار بکنیم، ما هم مثل آنها می شویم... باید بنا را بر سادگی گذاشت. جهیزیه ها را ساده بگیرید. اگر جهیزیه، نیازهای دختر را تأمین می کند، خوب است؛ اما به سمت تجملات نرود.
نکته سوم

این است که بنای کار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است؛ باید با هم بسازند. این «با هم بسازند»، معنای خیلی عمیقی دارد. من یک وقت خدمت امام رفتم؛ ایشان می خواستند خطبه عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما - که طول و تفصیل می دهیم و حرف می زنیم - عقد را اول می خواندند و بعد دو، سه جمله کوتاه صحبت می کردند. من دیدم ایشان پس از این که عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم؛ دیدم که ما این همه حرف می زنیم، اما کلام امام در همین یک جمله «بروید با هم بسازید»، خلاصه می شود! حالا ما هم عرض می کنیم که شما دختران و پسران، بروید با هم بسازید. سازش، اصل است. هر چیزی که با ساختن عروس و داماد، دختر و پسر، زن و شوهر، منافات دارد، بایستی بیگانه تلقی بشود. این را اصل قرار بدهید؛ تا ان شاءاللَّه خداوند متعال، برکاتش را بر شما نازل کند.

امیدواریم که خداوند، ان شاءاللَّه، این عقدهایی را که می خوانیم، مبارک کند؛ این دختران و پسران، محیط های شادی را به خانواده ها بیاورند؛ و خداوند، نسل طیب و طاهری هم به آنها عنایت کند.
پی¬نوشت:

سخنان مقام معظم رهبری در مراسم اجرای خطبه عقد ازدواج، 20/04/1370



دوران راهنمایی یادش بخیر! همیشه یکی از سؤالات درس شیرین ریاضی، «کدام رابطه درست است؟» بود و الان می خواهیم کاربرد ریاضی در ازدواج را اثبات کنیم! به نظر شما کدام رابطه زیر درست است؟ کوچک تر، مساوی یا بزرگتر؟

عزیزان من! موانع فرهنگی ازدواج را دست کم نگیرید. ازدواج برای جوانان، لازم است و جوانان هم آن را می خواهند؛ البته موانعی هم وجود دارد؛ ولی همه موانع، اقتصادی نیست. موانع اقتصادی، بخشی از مشکل است. عمده، موانع فرهنگی است – عادت ها، تفاخرها، تکاثرها، چشم و هم چشمی ها، تجمّل طلبی ها - اینهاست که. .. نمی گذارد آن کاری که باید انجام گیرد، صورت پذیرد. باید شما و خانواده هایتان این گره ها را باز کنید. من از ازدواج های دانشجویی که هرسال برگزار می شود، بسیار خشنود و خرسندم. اگر عادت کنند که ازدواج ها را ساده، بی پیرایه و بی تشریفات انجام دهند، فکر می کنم که بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. اساس ازدواج در اسلام بر سادگی است.1

به گفته کارشناسان، در شرایطی که عده ای به خاطر گرانی و شرایط اقتصادی، حاضر به ازدواج نیستند، با ازدواج های دانشجویی می توان، این نوع ازدواج آسان را تبلیغ کرد و در دانشگاه ها توسعه داد.
آمار طلاق در ازدواج دانشجویی کم است

حجه الاسلام محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها درباره ازدواج های دانشجویی گفت: بخشی از مشکلات فرهنگی که ما در دانشگاه ها داریم، با ازدواج، حل می شود و در سطح دانشگاه ها، آرامش ایجاد می شود. ما امید داریم که یک همت عالی از طرف دولت وجود داشته باشد که دانشجویان را به امرازدواج، تشویق کند و در جهت ایجاد خوابگاه های متأهلین، اقدامات بیشتری صورت گیرد؛ زیرا با حل این مسئله، بخشی از مشکلات فرهنگی ما در دانشگاه ها حل می شود و در دانشگاه ها، آرامش ایجاد می شود.

وی با اشاره به افزایش آمار طلاق گفت: مطابق بررسی ها، آمار طلاق در ازدواج های دانشجویی، نسبت به سایر ازدواج های جامعه، بسیار کمتر است؛ به دلیل این که ازدواج دانشجویان، با شناخت کامل انجام می شود.

وی با بیان این که دانشجویان ما در مراکز آموزشی عالی در سنینی هستند که بحث ازدواج و تشکیل خانواده برای آنها ضروری است، افزود: تاکنون اقدامات مؤثری در این زمینه صورت گرفته و در همه دانشگاه ها، جشن های ازدواج دانشجویی و مقدمات مربوط به این ازدواج ها چون کارگاه های آموزشی نهادینه شده است و از این جشن ها و کارگاه های آموزشی، برای آشنایی جوانان با ازدواج و مفاهیم آن، استفاده می شود.
بزرگ ترین معضل ازدواج دانشجویی

دکتر امیرحسین بانکی پورفرد، کارشناس و صاحب نظر مسائل ازدواج دانشجویی و مولف کتاب مطلع مهر، درباره معضلات ازدواج دانشجویی می گوید: برخی عمده ترین مشکلات جوانان برای ازدواج را مشکل اقتصادی آنان می دانند. در سال های گذشته، در یک تحقیق میدانی پیرامون مسئلة ازدواج دانشجویی بین دانشجویان دانشگاه های کشور صورت گرفت و «بزرگ ترین معضل ازدواج دانشجویی»، از جمله سؤالات آن پرسش نامه بود که در پاسخ این سؤال، دانشجویان مجرد، معضل اقتصادی را بزرگ ترین مانع بر سر راه ازدواج دانشجویی اعلام کردند؛ ولی در پاسخ دانشجویان متأهل، معضل و موانع اقتصادی بسیار کمتر مورد نظر آنان بود.

پاسخ دانشجویان متأهل، به مراتب از پاسخ دانشجویان مجرد، واقعی تر است. دانشجویان مجرد بیشتر بر اساس ابهام و تخیل ذهنی و جو روانی حاکم بر جامعه، آن پاسخ را بیان کردند؛ ولی دانشجویان متأهل، مشکلات و معضلات را به خوبی لمس و تجربه کرده بودند. دانشجویان متأهل، بزرگ ترین مشکل ازدواج دانشجویی را «عدم تطابق فرهنگی» بیان کردند.

ما به شدت تحت تأثیر هویت فرهنگی مان هستیم و هر چند فرهنگ جامعه ما جنبه دینی قوی ای دارد، ولی متأسفانه آن قدر که ما تحت تأثیر فرهنگ عام جامعه هستیم، از دین خود تأثیر نمی گیریم و هر چند لایه های زیادی از فرهنگ ما با دین ما عجین شده است و ما بیشتر، از آن بخش از فرهنگ جامعه پیروی می کنیم که مطابقت بیشتری با دین دارد، اما ما اصول زندگی خود را از اصل دین نمی گیریم و متاسفانه دین را از طریق فرهنگ جامعه می نگریم.
طرح ازدواج دانشجویی، مطابق واقعیت است

دکتر بدرالسادات بهرامی، استاد دانشگاه، معتقد است که طرح ازدواج دانشجویی، مطابق واقعیت پی ریزی شده است؛ زیرا دانشجویان در یک اجتماع کوچک به نام دانشگاه، بیشتر و بهتر با یکدیگر آشنا می شوند. بنابراین، می توان تسهیلاتی به دانشجویان ارائه کرد و ازدواج دانشجویی را گسترش داد.

وی معتقد است که دانشگاه، محیط مناسب و فضایی سالم برای همسریابی است و برای جلوگیری از برخی معضلات، می توان قبل از ازدواج و در واقع با ورود به دانشگاه، کلاس های همسریابی برای دانشجویان برگزار کرد و ذهن دانشجویان را برای انتخابی درست و آگاهانه، آماده ساخت.

بهرامی می افزاید: سرفصل هایی که در کلاس های آموزشی به زوج های دانشجو ارائه می شود، بیشتر در زمینه های ارتباط با همسر و ارتباط با خانواده همسر است که این سرفصل ها لازم، اما کافی نمی باشند و باید در کلاس های آموزشی، موضوعاتی چون کنترل مخارج، نحوه رابطه اجتماعی سالم و فرزندپروری، برای پیشگیری از معضلات اجتماعی، به زوج های دانشجو، آموزش داده شود.
ازدواج، گلوگاه بسیاری از مسائل است

دکتر افشار تموک، روان شناس و استاد دانشگاه، در مورد جشن ازدواج دانشجویی می گوید: اساساً حرکتی که در زمینه ازدواج دانشجویی آغاز شده، حرکت درستی است؛ اما برای شکل گیری فرهنگ ازدواج ساده، باید ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و مسائلی چون سنت ها و فرهنگ خانواده را نیز در نظر گرفت و با کار کارشناسی برای رسیدن به هدف، پیش رفت.

وی می گوید: تلقی ما از اجرای این طرح، این بود که هزینه های ازدواج، پایین بیاید و دانشجویان با آگاهی بهتر و بیشتری، به انتخاب همسر بپردازند؛ اما باید فرهنگ خانواده ها و رسم و رسومات آنها را نیز در نظر گرفت و برای فرهنگ سازی، تمام مراکز و ارگان ها، به ویژه صدا و سیما، به طور هماهنگ، عمل کنند.

وی می افزاید: یکی از مزایای ازدواج دانشجویی، این است که دانشجو، دیگر در حاشیه نیست و با خیال راحت، انتخاب خود را انجام می دهد و به این ترتیب، باانگیزه به تحصیل و کار می پردازد. این استاد دانشگاه تصریح کرد: بررسی ها نشان داده که بعد از ازدواج، معمولاً پیشرفت اقتصادی صورت می گیرد و فساد اخلاقی و بزهکاری، کاهش می یابد و روابط در جامعه سالم می شود.

بحث ازدواج، گلوگاه بسیاری از مسائل اخلاقی و معنوی است؛ زیرا دانشجویان در دوران بمباران جنسی قرار دارند و با ازدواج دانشجویی، دانشجو با خیال راحت، همسر خود را انتخاب می کند و بسیاری از مسائل و مشکلات او حل می شوند.
مزیت های ازدواج دانشجویی

اولین بحث مهم درباره ازدواج دانشجویی، پیدا کردن نسبت همسر ایده آل در دانشگاه و شناخت نسبت به اوست. ازدواج دانشجویی این شانس را به شما می دهد که با کسی زندگی کنید که شرایط سنی مشابهی با شما دارد؛ در فضای اجتماعی نسبتاً مشترکی با شماست و شاید، هم رشته شما باشد. هم رشته بودن، به خودی خود، زمینه اشتراک های زیادی را به وجود می آورد و شما را به بیان مشترک، نزدیک تر می کند.

دانشجویان مدت زمان زیادی (حداقل دو سال) در کنار هم درس می خوانند و می توانند بهتر و بیشتر، ویژگی های رفتاری، روانی و اخلاقی یکدیگر را بشناسند؛ اما مشکل این جاست که هر روز دیدن و رابطه داشتن با همدیگر، روابط عاطفی عمیقی میان دختر و پسر به وجود می آورد و باعث می شود نتوانند به شناخت درست و دقیقی از فرد مقابل برسند.

در محیط دانشگاه، شما با طیف گسترده ای از افراد روبه رو هستید که ممکن است فرهنگ متفاوتی داشته باشند. بنابراین، توجه داشته باشید که در انتخاب همسر آینده تان در دانشگاه، تنها به دلیل اشتراکاتی که در زندگی تحصیلی یا اجتماعی تان دارید، اقدام نکنید و به زمینه های رشدی، شهر محل سکونت و بستر خانوادگی فرد نیز توجه کنید.

یکی دیگر از مزیت های ازدواج دانشجویی، توقعات کمتر از عروس و داماد است. اگر شما در دوران دانشجویی ازدواج کنید، هم خانواده ها از شما حمایت می کنند و هم افراد کمتر از شما توقع دارند.

از طرف دیگر، برخی از افراد سودجو به بهانه ازدواج، با فرد مقابل، رابطه برقرار می کنند و بعد از ایجاد دوستی و رابطه عاطفی، نه تنها رابطه به ازدواج ختم نمی شود، بلکه باعث ایجاد مشکلاتی مثل افت شدید تحصیلی، برقراری ارتباط های غیراخلاقی، ابتلا به بیماری ها و اختلالات روانی - مثل افسردگی های حاد و اقدام به خودکشی - می شود. علاوه بر این، یک رابطه دانشجویی، ممکن است باعث شود همه دانشگاه شما دو نفر را مرتبط با هم بدانند و به این دلیل، حتی با برهم خوردن رابطه شما با این فرد، پیشنهادهای دیگر ازدواجتان را از دست بدهید یا اگر پسر هستید، دختران دیگر به خاطر بی اعتمادی به شما، حاضر به ازدواج با شما نشوند.

ازدواج در دوران دانشجویی، به شما کمک می کند که زندگی تان را نظم دهید و زود تر به فکر آینده بیفتید و علاوه بر این، به سازگاری بیشتر شما با شرایط، کمک می کند و در این صورت شما و همسرتان انگیزه های زیادی برای ساختن زندگی دارید و این شانسی است که در دوران دانشجویی بیشتر از همیشه به شما رو می کند.
این نکته ها فراموش نشوند!

ازدواج دانشجویی، ظرافت هایی هم دارد که شاید بعضی اوقات عیب محسوب شوند. بنابراین، نباید از آنها غافل باشید؛ ظرافت هایی که البته با کمی توجه، دقت، تلاش و صبوری، می توانید از آنها عبور کنید.

از آن جا که پسر دانشجو، سن کمی دارد و هنوز به عنوان یک نیروی کار، وارد اجتماع نشده است، در این دوره، مشکلات مالی پیدا می کند و باید با قناعت و ساده زیستی بیشتری، زندگی کند. از این گذشته، ممکن است پسر بعد از پایان تحصیل، نتواند به سرعت کار با ثباتی پیدا کند و این مسئله روی زندگی وی سایه بیندازد.

شما حتی اگر در دوران دانشجویی شاغل هم باشید، به احتمال زیاد این شغل، نیمه وقت یا با حقوق کم است. بنابراین، بعد از پایان تحصیل، در صدد پیدا کردن یک شغل بهتر و تمام وقت خواهید بود و پیدا کردن این شغل، به معنی آن است که شما در شروع یک بحران جدید قرار دارید؛ بحران هویت یابی شغلی.

شما تازه فارغ التحصیلی هستید که هنوز به درستی نمی دانید چه شغلی دارید و چه تعریفی از جایگاه اجتماعی تان باید داشته باشید و چه چشم اندازی برای آینده زندگی تان خواهید داشت و حتی نمی دانید از نظر مالی چقدر توانمند هستید و چطور باید حساب دخل و خرجتان را داشته باشید. بنابراین، این بحران که خیلی ها در دوران تجرد آن را تجربه می کنند، برای شما در دوران تأهل اتفاق می افتد و طولانی شدن آن می تواند همسرتان را هم درگیر کند و روی روابط شما سایه اندازد.

به هر حال، اولین ویژگی یک مرد، توانایی اداره زندگی است و این امر محقق نمی شود؛ مگر این که شما تعریف درستی از هویت اجتماعی و شغلی تان داشته باشید؛ در واقع باید بگوییم که بلوغ اجتماعی و اقتصادی بیشتر پسرانی که در دوران دانشجویی ازدواج می کنند، برای آنها مرحله سختی خواهد بود و همسرانشان باید بسیار صبور باشند. دیگران سختی های این بلوغ را به تنهایی تحمل می کنند؛ اما شما باید دو نفره تبعات آن را به دوش بکشید و مسلماً به همدلی بیشتری نیاز دارید؛ تا کم نیاورید و بتوانید سختی ها را پشت سر بگذارید.
پی نوشت:

1. از سخنان مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و استادان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 9/12/1379.

 




شعار همیشگی پرسمان رو که به خاطر دارید؟ «پرسش از شما، پاسخ از ما»؛ ولی این بار پاسخ گوی پرسش شما عالم بزرگواریه که همه ما می شناسیمش و رهنمودهای او چراغ راه ماست. نمی دونیم، شاید اهمیت موضوع پرسش و یا شاید راهگشا بودن بیانات وی، شور و اشتیاقی رو در وجودمون ایجاد می کنه، تا بدونیم پاسخ رهبر انقلاب چیست!

پرسش: چیزی که ما همیشه با آن مواجه بوده ایم، این مسئله بوده که معیارهایی که برای ازدواج وجود دارد، چیست؟ البته هرکسی معیارهایی برای خودش دارد؛ منتها ما امروز که بحمداللَّه خدمت شما رسیدیم و این توفیق را داریم که از بیاناتتان مستقیماً استفاده کنیم، می خواهم این را مستقلاًّ بپرسم که اصلاً شما چه معیارهایی را برای ازدواج جوانان پیشنهاد می فرمایید و اگر صلاح می دانید، مقداری درباره مسائل شخصی - مثلاً فرزندانتان که ازدواج کردند یا ان شاءاللَّه ازدواج خواهند کرد - بفرمایید که چه معیارهایی را در چنین مسائلی در نظر می گیرید که ما ان شاءاللَّه استفاده کنیم.

پاسخ: بله، معیارهایی که در ذهن من هست، خیلی خارج از آن چه که در ذهن عرفِ متشرّعه ماست، نیست. من اصرار دارم بر نفی بعضی از معیارها؛ یعنی چیزی که من بیشتر روی آن تأکید می کنم، ارائه یک چارچوب معیاری نیست؛ چون می دانید اسلام، میدان را باز گذاشته، ضمن این که ارزش هایی را در درجه اوّل قرار داده است؛ اما مردم را در آن چارچوب، صددرصد، محدود نکرده است - که حالا ممکن است مثالی عرض بکنم – بنابراین، من در تعیین معیارها خیلی اصراری ندارم؛ بلکه در نفی بعضی از معیارها اصرار دارم.

یکی از معیارهایی که من به شدّت مایل به نفی آن هستم، مسئله ثروت است. وقتی جوانی می خواهد ازدواج کند - چه پسر و چه دختر - اصلاً نباید ثروت همسر و نامزد ازدواجش را مورد توجّه قرار دهد. به نظر من، این یک جاذبه گمراه کننده است؛ نه یک جاذبه حقیقی. پس این نباید مورد نظر باشد؛ کمااین که در مورد خود ما هم همین طور بوده است. در موارد معدودی که بوده - دو تن از فرزندان من ازدواج کرده اند - به کلّی این معنا مورد نظر نبوده است.

جنبه دیگری که اصلاً نباید مورد نظر باشد، عبارت است از «تشخّص اجتماعی». این هم اصلاً نباید مورد نظر باشد. من شنیده ام - به گوشم خورده - بعضی افراد که می گردند تا پسری را برای دخترشان یا دختری را برای پسرشان انتخاب کنند - خوشبختانه در خودِ دخترها و پسرها کمتر هست؛ مربوط به پدرها و مادرهاست - می گردند تا عروسی یا دامادی را انتخاب کنند که حتماً وابسته به بیت و شخصیت شهیر یا سِمت معروفی باشد. این هم به نظر من، معیار غلطی است و نبایستی مورد نظر باشد. بعضی از جاذبه هایی هم که به شکل صوری جوانان را جذب می کند، به نظر من برای ازدواج نباید به شکل معیار به آنها نگاه کرد؛ مثلاً پسرها یا دخترها بگردند؛ هرجا چشمشان را گرفت، آن را معیاری قرار دهند! هر موردی که چشمشان را گرفت و جذب کرد، آن را کافی بدانند! این هم به شدّت مورد برحذر داشتن و پرهیز دادن ماست که ما می خواهیم دخترها و پسرها در این دام ها گرفتار نشوند.

از اینها که بگذریم، ممکن است دختری یا پسری مایل باشد که حتماً همسرش تحصیلات عالی کرده باشد؛ یکی دیگر نه، به این اهمیت نمی دهد. من این مثال را می زنم برای این که معلوم شود معیارهای مثبت و قابل قبول، محدود نیست... فرض کنید کسی اهل منطقه ای از کشور است و دوست دارد که همسرش حتماً وابسته به آن منطقه باشد؛ یعنی راه باز است. بعضی ها حتماً دلشان می خواهد که همسرشان جزو کسانی باشد که در راه خدا حرکتی کرده باشد؛ تلاشی کرده باشد؛ جانباز، خانواده شهید و از این قبیل باشد. بعضی این را جزو معیارهای خودشان نمی دانند. من می خواهم از این جهت، معیار مثبتی گفته نشود؛ تا این که به معنای محدود کردن باشد؛ فقط می خواهم آن مرزهای منفی را ملاحظه کنم. ما البته در مورد فرزندان خودمان، بیشتر به این چیزها نظر داشتیم.

البته من لازم می دانم که سلیقه و خواستِ دختر و پسر رعایت شود. من حقیقتاً این را شرط می دانم. اگر چه رضای دختر و رضای پسر، شرط صحّتِ عقد است، اما آن رضای در عالم مباحث حقوقی، غیر از آن چیزی است که من در شرط تحقّق ازدواجِ دو نفر، دنبالش هستم. من دلم می خواهد شرایط به نحوی باشد که حتماً محبّتی به وجود بیاید؛ یعنی اصلاً بدون محبّت، انجام نشود؛ نه این که بگویم بایستی قبل از ازدواج، محبّت باشد؛ نه، این را نمی گویم؛ اما در مجموع، پسندی وجود داشته باشد - هم دختر، آن پسر را بپسندد و هم پسر، آن دختر را - که این پسند، زمینه ایجاد محبّت ماندگاری باشد.

البته محبّت، قابل زوال است؛ اما قابل عمق دادن هم هست. این،دست خودِ آدم است. از جمله کارهایی که خداوند متعال با وجود پیچیده بشر انجام داده، این است که تا حدود زیادی اختیار محبّت را به او داده است. حال بگذریم از بعضی از محبّت های تند که گفته می شود اختیاری نیست و شعرا هم درباره اش حرف های زیادی زده اند - آنها به اصطلاح، استثناهای وجود بشر است - اما قاعده این است که دو نفری که مایه ای از محبّت، بینشان باشد، راحت می توانند این محبّت را آبیاری و بالنده کنند و آن را زیاد نمایند.1

پی نوشت:

1. از سخنان رهبر انقلاب در دیدار ویژه با بانوان، به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، 18/07/1377.

 


منبر دانشجویی پرونده پرسمان با نشستن پای منبر حاج آقای عالم زاده نوری رقم خورد. استاد عالم زاده نوری سالیان متمادی در مباحث اخلاقی مطالعه کرده و از مبلغان موفق دانشگاه ها می باشد؛ وی معتقد است که بسیاری از موانع ازدواج، موانع روحی و روانی هستند؛ نه موانع واقعی.

هدف تمام دستورات دینی، تربیت انسان است. پندار ما این است که ما فرزندان خود را تربیت می کنیم؛ اما واقعیت این است که خدای متعال ما را به واسطه فرزندانمان تربیت می کند و رشد می دهد.

ازدواج، یک باشگاه تربیتی است. در این استعاره، چند موضوع زیر به عنوان وجه شبه ملاحظه شده اند:

1. رشد.

2. دشواری.

3. لذت و شیرینی همراه سختی.

4. ثبت نام برای حضور در این باشگاه با اختیار.

محیط خانواده را می توان به باشگاه تشبیه کرد و از تشکیل خانواده با عنوان «باشگاه تربیتی ازدواج»، یاد کرد. ما معمولاً با اختیار خود در باشگاه ثبت نام می کنیم و حاضریم برای آن هزینه کنیم، تا با انجام تمرینات سخت، در باشگاه رشد کنیم. باید آن جا عرق بریزیم و دشواری ها را تحمل کنیم. و برای این که به این دشواری برسیم، با اختیار و رغبت، هزینه می کنیم. بعضی گمان می کنند که ما باید موقعی ازدواج کنیم که تمام مشکلات ما برطرف شده باشد و با ازدواج، زندگی راحتی داشته باشیم و بعد هم بهانه می آورند که فشارهایی را که ما می توانیم تحمل می کنیم، نمی توانیم به همسر خود تحمیل کنیم. در صورتی که این طور نیست. ممکن است آغاز تشکیل خانواده، آغاز پدید آمدن مشکلات فراوان باشد. این، هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا خانواده، یک باشگاه تربیتی است. باید همه جوان های مجرد، خود را برای ثبت نام در این باشگاه، آماده کنند و برای آن هزینه هم بپردازند.

وقتی انسان در باشگاه با تلاش و تکاپو، فشارها را تحمل می کند، در اعماق جان خود، احساس لذت می کند و بهجت و نشاطی می یابد و با این که رنج می کشد، اما در عین حال، یک شیرینی احساس می کند و این چیزی است که جوان مجرد، نمی تواند بفهمد و باور کند.
جدیت فضای زندگی

زندگی در محیط خانواده، برای انسان، خیلی جدی می شود؛ زیرا انسان، امید ندارد که دیگری موضوعات او را حل کند و گره هایش را باز کند. در فضای قبل از ازدواج و محیط زندگی با پدر و مادر، معمولاً آنان هستند که مشکلات را حل می کنند و مسئولیت تصمیم گیری با آنها است؛ اما در این جا تصمیم گیری بر عهده خود انسان است و کسی نیست که زیر بال او را بگیرد و گره ها را باز کند و این که موضوع بر عهده خود انسان است و انسان در میانه میدان قرار می گیرد، باعث ورزیدگی می شود.

وقتی در فشار قرار گرفتید، باید در باشگاه ثبت نام کنید و وقتی تحت فشار قرار گرفتید، انرژی های نهفته شما آزاد می شوند. شما جوان ها و دانشجویان، باید از مسئولیت ها و مشکلات زیاد استقبال کنید و دائم در کار حل مسئله و تدبیر باشید. این کار، شخصیت شما را خیلی پیچیده می کند و از حالت تماشاچی خارج می کند. همین که مرتب با مسئله درگیری دارید، باعث می شود که قدرت حل مسئله و مدیریت در شما بالا رود. خیلی از مشکلات را باید در محیط خانه تجربه کنید.
توجهات معنوی

وقتی مشکلات بر انسان خیلی سنگین می شوند، انسان به صورت ناخودآگاه، به قدرت برتر معنوی توجه می کند و از خدای متعال با تضرع درخواست می کند. و این، اوج مطلوبیت برای انسان است. یکی از راه هایی که خداوند متعال ما انسان ها را با آن تربیت می کند، همین مشکلات است. خداوند می فرماید: قانون من این است که شما را به مشکل می اندازم؛ تا آدم شوید.1 آدم شوید یعنی چه؟ یعنی تضرع کنید و به سراغ من بیایید. کمال انسان در همین معرفت است که بفهمد در عالم هیچ کاره است و باید دست نیاز خود را به سمت خدا دراز کند. امام علی علیه السلام می فرماید: «عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم و حل العقود»؛2 یعنی من تصمیم می گرفتم کاری را انجام دهم و تمام مقدمات آن را فراهم می کردم؛ به سمت آن اقدام می کردم؛ عزم خود را جزم می کردم؛ اما تصمیم به هم می خورد. آن جا فهمیدم که کس دیگری در این عالم همه کاره است و من هیچ کاره هستم و خدا را در آن جا شناختم. این که انسان در مشکل بیفتد و نتواند با دست و دندان گره ها را باز کند و متوجه کس دیگری در عالم شود که او با اشاره و اراده خود گره ها را باز کند، اوج معرفت انسانی است. اوج تقرب انسان به خدا، درک فقر وجودی است. باید انسان در این صحنه ها قرار گیرد؛ تا فقر وجودی خود را بفهمد و بندگی خدا را بکند.

بنابراین، نباید از مشکلات فرار کنیم. یک جاهایی هم باید توصیه کرد که از مشکلات استقبال کنیم. در این مشکلات، زمینه تکامل معنوی برای انسان فراهم می آید. جوانی که تا به حال تمام زمینه ها برای او فراهم بود، اکنون به صورت جدی مشکلات خانواده بر دوش او قرار گرفته، احساس مسئولیت جدی می کند و یک جاهایی مستأصل می شود؛ باید به او آموخت که رو به سوی خدا کند و با توسل به عنایت الهی، مشکل رارفع کند و در آن جاهایی که مستأصل هم نمی شود، باید بفهمد که خدا اداره می کند. این بحث تقویت ایمان، ارتباط با خدا و مشاهده لطف و عنایات ویژه خدا و تجربه دست قدرت امداد غیبی در زندگی، باعث می شود که ایمان انسان بالا رود. در روایات آمده است: «من نکح لله و انکح لله استحق ولایه الله؛3 اگر انسان برای رضای خدا ازدواج کند، مستحق ولایت الهی می شود»؛ یعنی مستحق این می شود که خداوند، زمام زندگی او را به دست گیرد. یکی از مظاهر ولایت الهی، داستان حضرت یوسف علیه السلام است. خداوند در حق یوسف ولایت می کند و او را ته چاه می فرستد و از آن جا او را می آورد و عزیز مصر می کند و بعد او را به زندان می فرستد و بعد به او آبرو می دهد و او را ولایت و سرپرستی می کند. این را به دانشجویان و نسل جوان بفهمانیم که خدای متعال، ازدواج را توصیه کرده و گفته است که خود را به دامان این بلا بیندازید و امید داشته باشید که خدا شما را ولایت کند. خداوند متعال از هیچ بنایی بیش از ازدواج، خوشش نیامده است. این محبوبیت نزد خدا، یک جایی باید ظاهر شود. وقتی جوانی ازدواج می کند، شیطان ناله می کند که او دو سوم دین خود را از چنگال من حفظ کرد. و یک سوم دیگر را باید خودش حفظ کند. این که دست شیطان از انسان کوتاه می شود یا قدرت شیطان بر انسان کم می شود، بهره کمی نیست. در روایت دیگری آمده است: دو رکعت نماز که انسان متزوج می خواند، ارزش بیشتری دارد از این که یک جوان مجرد، شب و روز عبادت کند و به نماز و روزه مشغول باشد؛ یعنی امکان تکامل معنوی یک انسان متزوج با دو رکعت نماز، خیلی بالاتر از یک انسان مجرد است. کسانی که دنبال تکامل معنوی هستند باید توجه کنند که راه تکامل معنوی، همین است. راه تکامل معنوی تسلیم و تعبد در مقابل دستورات دینی است و این هم یکی از مهم ترین دستورات دینی است. خداوند متعال با همین دستورات دینی، من و شما را می خواهد تربیت کند و رشد دهد.
افزایش روزی

در ازدواج، دریچه های روزی بر انسان باز می شود. در قرآن آمده است: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله؛ اگر [زن و مرد] فقیر باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می کند». در روایات هم آمده است: «اتخذوا الاهل، فانه ارزق لکم؛ تشکیل خانواده دهید؛ روزی شما زیاد می شود». در روایت دیگری آمده است: «حق علی الله عون من نکح التماس العفاف عما حرم الله» بر خدا حق است؛ بر خدا لازم است که به کسی که ازدواج کرده، به خاطر عفاف از محرمات، کمک کند». امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر کسی از ترس فقر، ازدواج را ترک کند، به خدا بدگمان است». بدگمانی به خدا، ریشه بسیاری از مشکلات است و اگر سوء ظن به خدا از بین برود، احتمال این که ترک تزویج از بین برود، بیشتر است.
از خودگذشتگی و فداکاری

انسان قبل از ازدواج، خیلی خودخواه است. شهید مطهری می گوید: «بعد از ازدواج، منِ انسان توسعه پیدا می کند»؛ یعنی من او قبلاً منحصر به خودش بود و الان همسر و فرزندانش وابسته و جزو وجود او شده اند و همان طور که خرج کردن برای خودش سخت نیست، خرج کردن برای همسر و فرزندش هم سخت نیست و بعد آرام آرام این «من» می تواند گسترش پیدا کند و آن وقت انسان، سرمایه، پول و آبروی خود را خرج مؤمنین می کند. از این تنگ چشمی و خودخواهی، مقداری خارج می شود.
تقویت قدرت مدیریت و حل مسئله

یکی از بهره های دیگر ازدواج، این است که قدرت مدیریت، تدبیر و حل مسئله در وجود انسان، افزایش پیدا می کند. قبل از ازدواج، معمولاً انسان قدرت فکری خود را به کار نمی گیرد و وقتی مسائل مختلفی برای او پیش می آید، علاوه بر این که توان او افزایش پیدا می کند، قدرت فکری و قدرت حل مسئله او نیز افزایش پیدا می کند. حوصله و سعه صدر انسان نیز بعد از ازدواج، افزایش پیدا می کند. انسان کم ظرفیتی که زود از کوره در می رفت و یا قهر می کرد، بعد از ازدواج، حوصله او افزایش پیدا می کند. در روایات آمده است که وقتی انسان ازدواج می کند، حوصله اش زیاد می شود. انسان، قبل از ازدواج، خیلی کم ظرفیت است و بعد از ازدواج، با یک سری واقعیات مواجه می شود و حوصله و سعه صدر او افزایش پیدا می کند.
شناخت جنس مخالف

خداوند متعال بعد از ازدواج، انسان را با پدیده بسیار پیچیده ای به نام زن آشنا می کند. جوان مجرد، گمان می کند که او را می شناسد؛ اما این گونه نیست و او این پدیده را به درستی نمی شناسد.

اغلب مشکلات خانواده ها، به خاطر این است که تکنیک روابط را بلد نیستند. مهم ترین نکته در این که زن و شوهر بتوانند به خوبی رابطه برقرار کنند، توجه به تفاوت های روحی و روانی یکدیگر است. باید هم جوان های مجرد و هم کسانی را که تازه ازدواج کرده اند و هم کسانی را که دوره ای از آنها گذشته است و سال هاست محیط خانواده را تجربه کرده اند، به مطالعه کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده، تشویق کنیم. در سن و سال بالا هم باید این کتاب ها را خواند. شهید مطهری در نظام حقوق زن در اسلام، بحثی تحت عنوان «تفاوت های زن و مرد» دارد. دکتر جان گری نیز که عمر خود را برای کشف تفاوت های روحی و روانی زن و مرد گذاشته است، چندین کتاب دارد که برخی از آنها به زبان فارسی ترجمه شده اند. معروف ترین آنها، کتاب «مردان مریخی و زنان ونوسی» است. او معتقد است که تفاوت های بین زن و مرد آن قدر زیاد است که گویا زن از سیاره ای و مرد از سیاره دیگری آمده است و اینها از اهالی دو منطقه هستند که با هم مواجه شده اند. فهم این موضوع، یکی از برکات تربیتی ازدواج است.
خودشناسی

یکی دیگر از بهره های تربیتی ازدواج، خودشناسی است. ما خودمان را کوچک تصور می کنیم و ناتوان می بینیم؛ اما در مشکلات مربوط به ازدواج، ظرفیت های خود را کشف می کنیم. بنابراین، یکی از بهره های تربیتی ازدواج، همین است که خودمان را بشناسیم، ما خیلی بزرگ تر از آن هستیم که می پنداریم.
آرامش

اثر تربیتی دیگر، آرامش است. خداوند متعال در سوره مبارکه روم می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها». آرامش، غیر از آسودگی است. آن حالتی که جوانان قبل از ازدواج دارند، آسودگی، بی مسئولیتی، بی خیالی و راحتی است. آسودگی غیر از آرامش است. ممکن است انسان خیلی بی مسئولیت و آسوده باشد؛ ولی آرامش نداشته باشد و برعکس، ممکن است آسوده نباشد و همواره در تکاپو باشد؛ اما آرام باشد؛ چون خود را تحت ولایت خداوند متعال می بیند.

ما فکر می کنیم که فرزندان خود را تربیت می کنیم؛ اما واقعیت این است که خدا به واسطه این فرزندان، ما را تربیت می کند. کسانی که بچه دار شده اند و مخصوصا کسانی که فرزندان متعددی دارند، این را درک کرده اند. هر کدام برای خودشان یک عالمی دارند و انسان را در یک استیصالی می اندازند؛ تا بفهمند که روشی را که برای تربیت آن بچه پیاده کرد و تصادفا نتیجه داد، با این یکی نمی تواند پیاده کند. خدای متعال به واسطه این فرزندان می خواهد، من و شما را آدم کند. این انفاق ها بیش و پیش از آن که بخواهد در جامعه اثر بگذارد و مشکلات مستمندان را حل کند، مشکل ما را حل می کند و خدا به وسیله این دستور، می خواهد ما را از اسارت مال نجات دهد. ما اسیر و بنده این اسکناس ها شده ایم. خدا می فرماید: انفاق کنید؛ تا آزاد شوید.
حفظ

یکی دیگر از بهره های ازدواج، حفظ است؛ «هن لباس لکم و انتم لباس لکم». وقتی این زوج در کنار یکدیگر قرار می گیرند، یکدیگر را حفظ می کنند؛ البته لباس هم می تواند استعاره ای از حفظ باشد. لباس، انسان را از سرما و گرما نجات می دهد و می تواند استعاره ای از این باشد و می تواند به عنوان زینت باشد. زن و مرد، هم زینت هم هستند و هم یکدیگر را حفظ می کنند. در روایت آمده است: «من احب ان یلقی الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجه؛ کسی که می خواهد پاک با خدا ملاقات کند، با همسر به ملاقات خدا برود». یعنی عزب ماندن (بدون همسر ماندن)، مقتضی آلودگی انسان است. به طور طبیعی، انسان عزب، آلوده و لخت است و گرچه به روی خودش نمی آورد، ولی در معرض خطر است.

غریزه جنسی، خیلی وحشی و سرکش است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به زنان سلام می کرد؛ اما من به زنان جوان سلام نمی کنم؛ زیرا می ترسم. وقتی مثل امیرالمؤمنین علیه السلام می ترسد، ما نباید تعارف کنیم. این دستگاه قلب انسان، یک دستگاه فوق العاده حساس است. این دستگاه فوق العاده حساس قلب را که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید ممکن است با یک سلام کردن، سیستم آن به هم بریزد، همه جا نباید خرج کنیم؛ باید آن را حفظ کنیم. خداوند متعال به وسیله ازدواج، زمینه ای فراهم آورده که ما رشد کنیم؛ آدم شویم و اصلاح شویم.
پی نوشت ها:

1. ر.ک: اعراف، آیه 94.

2. نهج البلاغه، حکمت250.

3. ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 181.


حنابندان

تو اتاق ما کسی نبود که تا به حال بلایی سرش نیاورده باشم؛ از خیس کردن با پارچ آب نمک گرفته، تا جشن پتو و... به همین خاطر، همه به شکلی منتظر فرصت بودند تا تلافی کنند. شب حنابندان، چون خانمم تهرانی بود و هیچ کس از فامیل ما نیامده بود، به هم اتاقی¬هایم متوسل شدم؛ تا خیلی هم غریب نباشم. آنها هم انگار از خدا خواسته، همگی با هم آمدند و خیلی سریع بساط حنا را آماده کردند و موهای سر و دست و پایم را حنایی کردند! هنوز چند دقیقه¬ای نگذشته بود که احساس سوزش شدیدی روی دست و پا و سرم کردم و از آن¬جا که به خاطر خنده¬های ریز و درشت بچه¬ها، حسابی مشکوک شده بودم، سریع حناها را شستم؛ اما دیگر خیلی دیر شده بود؛ حضرات دو سه بسته «داروی نظافت» قاطی حناها ریخته بودند.
اولین تماس

دو سه ساعتی از عقدمان می¬گذشت. هی فکر می¬کردم حالا که او به من محرم است، اگر به من دست بزند، چه می¬شود؟ در همین فکرها بودم که اذان مغرب از رادیو پخش شد و پسری که حالا دو سه ساعت بود، همسرم شده بود، به نماز ایستاد و من به تقلید از کسانی که می¬شناختم، سریع رفتم و اولین نماز جماعت دو نفره را به همسرم اقتدا کردم. نماز که تمام شد، همسرم انگار که فکر مرا خوانده باشد، برگشت و دست¬هایش را دراز کرد و گفت: «قبول باشد».
بچه محل امام رضا علیه السلام

بچه محل امام رضا علیه السلام بودم و قم درس می¬خواندم. شب خواستگاری قرار من و مادرم شد ایستگاه قطار. خیلی دلم شور می¬زد، به نظرم این دختر، بهترین دختر دنیا بود و باید این وصلت سر می¬گرفت و لا غیر! بنابراین، از خوابگاه که به قصد ایستگاه خارج شدم و سر راهم یک سری به حرم زدم و دو رکعت نماز خواندم و توی دلم به انواع و اقسامی که می¬شد، حضرت معصومه علیها السلام را قسم دادم که خودش مشکلات را حل کند. یک وقت دیدم یک آقای میان سالی آمد نشست کنارم و گفت: «زیارتتان که تمام شد، زیارت¬نامه را می¬دهید ما هم بخوانیم»؟ زیارت نامه را به او دادم. مدتی که گذشت، سر صحبت را باز کرد که جامعه بد شده است و دیگر به هیچ کس نمی¬توان اعتماد کرد و از این حرف ها. من که کنجکاو شده بودم، پرسیدم منظورتان چیه؟ او گفت: هیچی دخترمان را فرستادیم دانشگاه درس بخواند؛ حالا هنوز دو سال نشده، یک پسر شهرستانی با دست خالی آمده خواستگاری اش. من که گویی یک کتری آب جوش روی سرم ریخته باشند، مثل کسی که از یک همدرد دفاع می¬کند، شروع کردم به بحث که چه اشکالی دارد؟ بالاخره باید دخترتان ازدواج کند؛ کی بهتر از دانشجو؟ خلاصه از ما اصرار و از آن آقا انکار؛ اما جای شکرش باقی بود که دست آخر گفت: «امیدوارم دختردار بشوی و دخترت دانشجو باشد؛ ببینم باز هم از این حرف¬ها می زنی». گفتم: انشاءالله و بلند شدم و به قصد ایستگاه قطار، بیرون رفتم.

* * *

آن شب وقتی با دسته گل و شیرینی، به همراه مادرم وارد حیاط شدیم، یک آقای آشنایی با لبخند منتظر ما بود؛ بله پدر خانم بنده، همان آقای طرف مباحثه آن شب بود!
پدرزن آینده

می¬گفتند دختر استاد فلانی است؛ استاد دانشکده ریاضی. من هم از روی کنجکاوی که ببینم پدر زن آینده¬ام چه شکلی است، چند روزی نزدیک اتاق استاد پرسه می¬زدم. یک روز ایستاده بودم که ناگهان مرد مسنی از اتاق خارج شد. من سلام و علیک گرمی کردم و او هم انگار از خدا خواسته، خیلی تحویل گرفت. قند توی دلم آب شد که خوب پدرزنمان ما را پسندید.

تا قبل از خواستگاری، هر وقت گذرم به دانشکده ریاضی می¬افتاد و آن آقا را می¬دیدم، خیلی چاق سلامتی می¬کردم و به خیال خودم در دل پدرزن نفوذ می¬کردم. آن بنده خدا هم چند برابر تحویل می¬گرفت؛ اما شب خواستگاری فهمیدم که او «مستخدم دانشکده» بوده، نه پدر زن آینده من!
عاقبت به خیر

خطبه عقد را که خواندند، پدرم گفت: آقا دعا کنید عاقبت به خیر شوند. آقای بهجت گفت: «عاقبت به خیری خارج از دایره اهل بیت علیهم السلام، معنی ندارد».

 



ازدواج و تشکیل خانواده، یکی از نیازهای فطری و طبیعی انسان هاست و تکامل شخصیت افراد و برخورداری از تعادل روانی، در سایه این موضوع، تحقق می یابد. آرامش روانی، دوری از گناه، مسئولیت پذیری، تولید نسل، بهره وری از استعداد ها و خلاقیت ها و باز شدن درهای روزی به روی شخص متأهل، از آثار و فواید ازدواج می باشند.

این موضوع مهم، در اسلام و سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام مورد تأکید قرار گرفته است. پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: «هیچ بنایی در اسلام، نزد پرودگار، محبوب تر از ازدواج نیست».1

آن حضرت همچنین فرمود: «هر کس ازدواج کند، نیمی از دین خویش را به دست آورده است».2

ازدواج، آداب، شرایط، قوانین و مقرراتی دارد که بدون قرارگرفتن آنها، این امر به صورت کامل و مطلوب، تحقق نمی یابد.

بنابراین، برای جوانان و به ویژه دانشجویانی که قصد ازدواج و تشکیل خانواده دارند، پرسش های زیادی در این باره مطرح است که نیاز به یافتن پاسخ هایی مناسب دارند. برخی از این پرسش ها عبارتند از:

1. ازدواج و تشکیل خانواده چه فایده ای دارد؟

2. اگر ازدواج باعث آرامش روانی است، چرا برخی افراد متأهل، آرامش ندارند؟

3. درباره آداب معاشرت و زناشویی چه احکام و توصیه های در اسلام وجود دارد؟

4. مرد چه وظایفی در برابر همسر و خانواده اش دارد؟

5. چه نوع زندگی زناشویی مورد رضایت پروردگار است؟

6. برای ایجاد یک روابط جنسی سالم و مطلوب، زن و مرد باید به چه چیزهایی توجه کنند؟

7. هدف از تولید نسل چیست؟

8. بهترین سن برای فرزند دار شدن چه سنی است؟

9. در تربیت فرزند، چه روش تربیتی را باید در پیش بگیریم؟

اینها و ده ها پرسش دیگر، پرسش هایی هستند که در کتاب همسرداری، به آنها پاسخ داده شده است. کتاب همسرداری، دفتر چهل و هشتم از مجموعه پرسش ها و پاسخ های دانشجویی است که در راستای آگاهی بخشی و دانش افزایی جوانان و دانشجویان، در موضوع ازدواج، تألیف شده است.

این کتاب با تنظیم و نظارت اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، توسط علی احمد پناهی تألیف و به وسیلة دفتر نشر معارف، چاپ و منتشر شده است.

به چند پرسش و پاسخ این کتاب توجه کنید:

پرسش 1. ازدواج و تشکیل خانواده، چه فایده ای دارد؟

ازدواج و تشکیل زندگی مشترک خانوادگی، یکی از نیازهای حیاتی انسان است و خودداری از آن، آسیب های گوناگون فردی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. ازدواج با وجود مشکلات و مسئولیت های که به همراه دارد، اگر با دوراندیشی و معیارهای صحیح انجام گیرد، شخص متأهل را وارد دنیای بسیار زیبا و دلپذیری می کند. برخی از فواید ازدواج عبارتند از:

1. کمالات معنوی؛ ازدواج در فرهنگ اسلامی، پیوندی مقدس است که موجب حفظ دین و به وجود آورندة رابطة محبت آمیز بین مرد و همسرش می شود. ازدواج، عاملی مؤثر در حفظ پاک دامنی و طهارت روح است.

2. دوری از گناه؛ ازدواج، غریزة جنسی را در مسیر طبیعی خودش قرار می دهد. پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: ای گروه جوانان! هر یک از شما که می تواند ازدواج کند، اقدام نماید؛ زیرا ازدواج، موجب می شود که چشم و دامن انسان از گناه باز داشته شود و عفت انسان، حفظ شود.

3. رحمت الهی؛ در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام، بعد از توصیه به ازدواج و تشکیل خانواده، تضمین رزق و روزی انسان های متأهل و رهایی آنان از فقر، وعده داده شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «رزق و روزی به خاطر بچه ها و زنان داده می شود و افزایش می یابد».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «درهای رحمت الهی در چهار زمان به طور گسترده گشوده می شوند؛ هنگام بارش باران، هنگام نگاه فرزند به چهره پدر و مادر، هنگام باز شدن درب خانه کعبه و هنگام ازدواج و وصلت زناشویی».

4. انس و آرامش؛ یکی از ویژگی ها و نیازهای طبیعی انسان، انس، محبت و الفت است و تنها زندگی کردن، بسیار دشوار و دردناک است و بهترین فردی که می تواند این نیاز طبیعی را تأمین کند، همسر است؛ زیرا همة محبت ها و دوستی ها موقت و محدود است؛ اما دوستی و محبت زن و شوهر، به دلیل هدف مشترکی که دارند، دائمی و پایدار است.

5. تولید نسل؛ یکی از ثمرات زیبای ازدواج، بقای نسل بشر است که مطابق هدف آفرینش است؛ زیرا تولید و پرورش انسان های خداپرست و نیکوکار، مطلوب خداوند است و همسران جوان از طریق فرزنددار شدن، موجب پیوند بین نسل ها می شوند و با پرورش فرزندان صالح و مومن، در اصلاح جامعة انسانی، شریک می شوند.

6. سلامت و امنیت اجتماعی؛ ازدواج و تأسیس خانواده، برای سلامت و امنیت جامعه، مفید است و زمینة ارتکاب جرم و گناه را کم می کند. اگر بنیاد خانواده مستحکم باشد و جوانان به موقع ازدواج کنند و به کانون گرم خانواده دل بسته باشند، از فساد و بی بندو باری، طغیان، جنایت و تجاوز، انحراف و اعتیاد، به طور محسوسی کاسته می شود.

7. رشد و شکوفایی استعدادها؛ ازدواج، موجب بروز خلاقیت ها و موفقیت ها در همسران می شود و فضایل اخلاقی و انسانی را در آنان افزایش می دهد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «به جوانان همسر دهید؛ زیرا خداوند در سایه همسر، اخلاقشان را نیکو، رزقشان را زیاد و جوانمردی آنان را افزایش می دهد».

پرسش 2. اگر ازدواج باعث آرامش روانی است، چرا برخی افراد متأهل آرامش ندارند؟

یکی از آثار روان شناختی ازدواج، دست یابی به آرامش درونی و امنیت اجتماعی زن و شوهر است که در سایه برقراری روابط عاطفی بسیار نزدیک آنها به دست می آید.

با این حال، برخی مشکلات و آسیب ها سبب اختلال در آرامش می شوند که برخی از آنها عبارتند از:

1. عدم انتخاب همسر مناسب؛ یکی از عوامل ایجاد اختلاف و ناسازگاری و به دنبال آن، عدم آرامش در زندگی، عدم توجه به ملاک های گزینش همسر است. از این رو، وقتی طرفین همتا و کفو هم نباشند، ناسازگاری پیش می آید.

2. مهریه سنگین؛ مهریه های سنگین، یکی از عوامل به هم زدن آرامش در خانواده ها و نشانه بی اعتمادی خانواده دختر به داماد است. در تعیین مهریه، هیچ کدام از پسر و دختر و خانواده هایشان، نباید احساس برد یا باخت کنند؛ زیرا در چنین حالتی، شیرینی ازدواج، به تلخی تبدیل می شود.

3. دوستی های قبل از ازدواج؛ این دوستی ها علاوه بر احساس گناه به سبب ناخشنودی خداوند از این نوع رابطه، سبب بروز مشکلاتی می شوند؛ زیرا با توجه به ویژگی غیرت در مرد، مرد نسبت به همسرش، اطمینان نخواهد داشت و همواره این موضوع او را وسوسه می کند که شاید همسرش مشابه ارتباطی را که با او داشته، با دیگران نیز داشته است و همین موضوع کافی است تا عاطفه و عشق و محبت و صمیمیتی که لازمه زندگی زناشویی است، به وجود نیاید و ستون خیمه زندگی لرزان شود.

4. وارونه جلوه دادن حقایق؛ یکی دیگر از عوامل اختلاف و عدم آرامش، ذکر اوصاف و ویژگی ها دروغین است که موجب بی اعتمادی و بدبینی طرفین نسبت به یکدیگر می شود.

پرسش 29. بهترین سن برای فرزنددار شدن، چه سنی است؟

به علت این که جوانان در سنین مختلفی ازدواج می کنند و شرایط کاری، خانوادگی و روحی و جسمی متفاوتی دارند، شاید نتوان قانون واحدی برای فرزند دار شدن تعیین کرد؛ اما با این حال، یکی از عواملی که در رشد طبیعی جنین دخالت دارد، سن پدر و مادر و به ویژه مادر است. سنین مناسب بارداری را برخی 18 تا 35 سالگی و برخی 20 تا 40 سالگی بیان کرده اند؛ زیرا درصد احتمال خطر در مادرانی که در سن کمتر از 18 یا بیشتر از 35 سالگی باردار می شوند، بیشتر است. علاوه بر اینها، آمادگی عاطفی و تربیتی و آمادگی محیطی و شغلی نیز برای فرزند دار شدن، باید مورد توجه گیرد.

 




اگر این نشانه ها را در رفتار طرف مقابلتان دیدید، به ازدواج با او فکر نکنید؛ چون بعداً دچار مشکل می شوید.
خودکم بینی

آدم های خود کم بین و تأیید طلب، به درد زندگی نمی خورند؛ دائم نیاز به تایید و توجه دیگران دارند و شما هم باید مدام در حال تعریف و تمجید باشید. این افراد، معمولاً زود رنجند و اعتماد به نفس ندارند.
کمال گرایی

کمال طلب ها با کمال گرایی افراطی شان، می خواهند در هر زمینه ای، بهترین باشند و همین مسئله، سرانجام به بی عملی منجر می شود و چون این افراد، فقط سراغ کاری می روند که بدانند در آن موفقند.
مهرطلبی

زود خودشان را لو می دهند؛ همیشه در زندگی شان به دنبال راضی کردن همه هستند و همین کار، آزارشان می دهد و هر تغییر برای این افراد، یک تهدید است و مدام باید بهشان سرویس عاطفی بدهید.
پارانویا (شکاکیت)

شکاک ها با لحن بازجویانه با شما صحبت می کنند و همیشه در حال چک کردنتان هستند.شکاک ها به صورت پیش فرض، شما را مجرم می دانند؛ اما مجرمی که جرمش ثابت نشده.
توجه طلبی

توجه طلب ها معمولاً دخترند و در آن واحد، چند ارتباط دارند. اینها در دوران کودکی از طرف پدر و مادر توجه نداشتند و برای همین، از شما توجه زیادی می خواهند.
خودشیفته

خود شیفته ها از یک چیزی در وجود خودشان خیلی راضی هستند؛ مثلا اگر صدای خوبی داشته باشند، آن قدر صدای خودشان در ذهنشان بلند است که صدای بقیه را اصلا نمی شنوند.
اعتیاد

غیر از اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد اینترنتی و هیجانی هم دو موردی هستند که باید حواستان بهشان باشد.
دو قطبی

تغییرات شدید خلقی دارند؛ مثلاً در یک دوره دو هفته ای، خیلی پرحرف، ولخرج و اهل برنامه ریزی های دور و دراز هستند و در دو هفته بعدی، ناگهان افسرده و منزوی می شوند.
وسواس

اختلال وسواس، یک زمینه شخصیتی است که فرد در آن بیش از حد دقیق است.زندگی با وسواسی ها بعد از چند وقت، خیلی سخت می شود.

 




قبل از ازدواج: خوابیدن تا لنگ ظهر

بعد از ازدواج: بیدار شدن زودتر از خورشید

نتیجه اخلاقی: سحرخیز شدن

قبل از ازدواج: رفتن به سفر، بی اجازه

بعد از ازدواج: رفتن به حیاط، با اجازه

نتیجه اخلاقی: معتبر شدن

قبل از ازدواج: خوردن بهترین غذاها بی منت

بعد از ازدواج: خوردن غذاهای سوخته با منت

نتیجه اخلاقی: تقویت معده

قبل از ازدواج: استراحت مطلق، بی جر و بحث

بعد از ازدواج: کار کردن در شرایط سخت

نتیجه اخلاقی: ورزیده شدن

قبل از ازدواج: دیدوبازدید از مکان های تفریحی

بعد از ازدواج: سر زدن به فامیل خانوم

نتیجه اخلاقی: صله رحم

قبل از ازدواج: آموزش موسیقی

بعد از ازدواج: آموزش بچه داری و شستن ظرف

نتیجه اخلاقی: همدردی با مردها

قبل از ازدواج: گرفتن پول تو جیبی از پاپا

بعد از ازدواج: دادن تمام حقوق به خانوم

نتیجه اخلاقی: مستقل شدن

قبل از ازدواج: ایستادن در صف سینما و...

بعد از ازدواج: ایستادن در صف شیر و گوشت

نتیجه اخلاقی: آموزش ایستادگی

قبل از ازدواج: استفاده از تعطیلات برای اسکی و...

بعد از ازدواج: استفاده از تعطیلات برای شست وشوی خانه ولباس

نتیجه اخلاقی: پر شدن اوقات فراغت

قبل از ازدواج: نوشتن کتاب شعر و رمان

بعد از ازدواج: نوشتن داستان پرنده در قفس

نتیجه اخلاقی: شهرت باد آورده

قبل از ازدواج: صحبت تلفنی بی محاسبه زمان

بعد از ازدواج: متهم شدن به پر حرفی حتی برای ده دقیقه

نتیجه اخلاقی: حفظ عضلات صورت

قبل از ازدواج: رفتن به سفرهای هفتگی

بعد از ازدواج: درحسرت رفتن به پارک سر کوچه

نتیجه اخلاقی: امنیت کامل

 




از اسلام هراسی تا اسلام ستیزی پرونده ای برای موج جدید اسلام¬هراسی و اسلام¬ستیزی در غرب به بهانه تولید و انتشار فیلم توهین آمیز به پیامبر اکرم (ص)

اگر از حلقه های قبلی این زنجیرة پلید، یعنی سلمان رشدی و کاریکاتوریست دانمارکی و کشیش های امریکایی آتش زنندة قرآن حمایت نمی کردند و ده¬ها فیلم ضد اسلام را در بنگاه¬های وابسته به سرمایه داران صهیونیست سفارش نمی دادند، امروز کار به این گناه عظیم و غیرقابل بخشش، نمی رسید.

متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت آمریکاست. سیاستمداران امریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملت¬های مسلمان را به درد آورده اند، به مجازاتی متناسب با این جرم بزرگ برسانند.

رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای




خبر آورده بود که «پس از هر سختی، آسانی است». خبرهایش همه همین قدر ساده و کوتاه بودند. فقط کلمه ها بودند. اعجازش برای آنها که دوستش نداشتند، کلافه کننده بود. با شمشیر، با انکار، با خاکروبه ای که برسرش می پاشیدند، با سنگی که به پیشانی اش می کوبیدند، هیچ اتفاقی برای خبرها نمی افتاد و از اعجاز او چیزی کم نمی شد. خبرها هنوز سرجایشان بودند و دهان به دهان می چرخیدند و هرچه خبرها جلوتر می رفتند، روان تر می شدند. انگار که همیشه بوده اند وهمیشه همه می دانسته اند.

اگر عصایش مار می شد، اگر دست هایش می درخشید، اگر مرده زنده می کرد، انکارش راحت تر بود. ولی مرد، اعجازساده ای داشت که کاریش نمی شد کرد؛ به او سینه های گشاده بخشیده بودند؛ سینه ای که از آزار مردمان تنگ نمی شد و دلی که هر نادانی و جهلی در اعماق آن بخشیده می شد. کار آنها که دوستش نداشتند، سخت بود. با خبرآوری که خبرهای ساده دارد، هیچ سنگینی روی دوشش نیست و دلش برای هر اندوهی جا دارد. چه کار می شد کرد؟ کار آنها که دوستش ندارند، سخت بود. کار آنها که دوستش ندارند، هنوز هم سخت است.

«سینه ات را نگشادیم؟ سنگینی را از تو برنداشتیم؟ نام تو را بلند کردیم؛ پس بعد از هر سختی، آسانی است. آری، بعد از هر سختی، آسانی است.1

پی نوشت:

1. سوره انشراح.




لغت معجزه از عجز گرفته شده، یعنی چیزی که بقیه در برابرش عاجز هستند؛ نمی فهمندش و نمی توانند تحلیلش کنند. تا این جای کار، همه ما آدم های عادی، یک وضعیت داریم. چیزی که فرق ما را مشخص می کند، واکنشی است که نسبت به این معجزه از خودمان نشان خواهیم داد. گروهی ممکن است بر اثر دیدن این معجزه، زندگی شان متحول شود و بعد از درک معجزه. آدم های دیگری بشوند و گروهی ممکن است اصلاً ککشان نگزد و بعد از چندبار تماشای فیلمی که با دوربین تلفن همراه گرفته اند، به روند عادی زندگی خودشان ادامه بدهند و یک عده هم احتمالا قانع نمی شوند و می افتند به شک و تردید و ایرادهای بنی اسرائیلی که چرا این طوری بود و آن طوری نشد؛ اما یک گروه هم هستند که آن قدر در این عجز، عقلشان گیر می کند که هیچ واکنش دیگری نمی توانند داشته باشند؛ جز توهین؛ همین کاری که سازندگان فیلم اخیر کرده اند. می گویند کارگردان فیلم، اهل مصر است و اتفاقاً معجزه را با دوتا چشم خودش دیده است و دیده که یک رسول کتاب نخوانده و مکتب نرفته، آن هم از دل سرزمینی که تعداد باسوادهایش به 10 نفر هم نمی رسید، چنان آیین تر و تازه ای آورد که هنوز و بعد از 1400 سال، می تواند آخرین حرکت های آزادی خواهانه دنیا را هدایت کند. طرف حتی اگر توی میدان التحریر هم نبوده، قاعدتاً به حکم مصری بودن، اخبار و تصاویرش را دیده و فهمیده که معجزه هنوز هم ادامه دارد. ماجرا خیلی ساده است. دنیای غرب، از قرن هفتم که موج گسترش اسلام شروع شد، تا سال 1682 و دومین حمله عثمانی ها به وین، در ترسی هزارساله از مسلمین به سر می برد. قرن هجدهم را که بگذاریم برای نفس چاق کردن، در قرون 19 و 20، حکام فاسد و سیستم های غلطی که بر سرزمین های اسلامی حکومت کردند، این تصور را برای غربی ها به وجود آوردند که دوره ترسشان به پایان رسیده است. با این حال، آغاز قرن 21 و شوری که در سرزمین های اسلامی به پا شد، نشان داد که عصر اسلام، به پایان نرسیده است. آن کارگردان قبطی مصری احتمالاً خیلی زودتر از بقیه اهالی غرب، نشانه های این موج جدید را دیده است و حس آشنای ترس به جانش افتاده و معجزه را دیده و ذهنش به عجز افتاده است و باقی قضایا که خودتان خبر دارید؛ اما ما چه کار باید بکنیم؟ جواب این است: بستگی دارد که در مواجهه با معجزه، جزء کدام گروه باشیم؛ جزء آنهایی باشیم که متحول می شوند یا آنهایی که اما و اگر توی کار می آورند، یا از آنهایی باشیم که فقط چند روزی به محکومیت توهین مشغول می شوند و بعد می روند دنبال کار و زندگی روزمره خودشان. نسبت ما با معجزه و با آن مرد بزرگواری که زندگی و مرگ و حتی 1400 سال بعد از مرگش، همگی معجزه است، دقیقاً چیست؟ این اگر را فهمیدیم، جواب این سؤال را هم می دانیم.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد