ویژگىهاى عمومى و مشترک پدیدهها و حوادث تاریخى و دلایل بروز آنها را تبیین کرد؛ مثلاً تحقیق تاریخى مىتواند به بررسى اوضاع و احوال دولتها و نحوهٔ عمل آنها و نوع روابطشان با مردم پرداخته، عوامل سقوط آنها را تشخیص داده، براساس آن نظریه ارائه دهد. تحقیقات تاریخى همواره با مشکلات فراوان روبروست که مهمترین مشکل آن عدم حضور محقق در صحنهٔ واقعه است تا بتواند بهطور زنده اطلاعات و مدارک مورد نیاز را گردآورى کند؛ در نتیجه، منبع عمدهٔ اطلاعات و دادههاى او اسناد، شواهد و مدارکى است که مىتواند حول مسئله تحقیق به آنها دسترسى پیدا کند.
مشکل دیگر تحقیقات تاریخی، سازمان دادن اطلاعات و مدارک گردآورى شده است؛ یعنى محقق زمانى مىتواند به تجزیهوتحلیل یک واقعه بپردازد که امکان برقرارى ارتباط بین اسناد و مدارک و ساختن تصویرى از وضعیت و خصوصیات زمان حادثه وجود داشته باشد؛ مسلماً این کار نیز مستلزم کامل بودن مدارک است که احتمال دارد گاه محقق نتواند مدارک مورد نیاز را جمعآورى نماید. در این صورت، یا قادر به نتیجهگیرى و شناخت پدیده نیست، یا ناچار است بعضى گسستگىهاى بین مدارک بدست آمده را با حدس و گمان و تفسیر پر کند و تصویرسازى نماید؛ در چنین شرایطى ارزش علمى کار وى در معرض تردید قرار مىگیرد. از همین جاست که بعضى از صاحبنظران ارزش تحقیقات تاریخى را به دلایل زیر ضعیف مىدانند:
۱. محقق در صحنه حضور ندارد و نمىتواند متغیرها را شناسایى و کنترل نماید.
۲. امکان تهیه مدارک کافى برایش وجود ندارد و براى به نتیجه رساندن تحقیق ناچار است به حدس و گمان و تفسیر شخصى متوسل شود.
۳. بعضى از منابع کسب اطلاع مانند نقل قولهاى سینه به سینه سندیّت و اعتبار ندارد.
ولى اگر محقق تاریخى دقت کافى داشته باشد، مىتواند طورى عمل کند که اعتبار علمى کارش کاهش نیابد. او باید اولاً مدارک و اسناد را بررسى و ارزیابى کند و اسناد و شواهد معتبر را مبناى تحقیق خود قرار دهد. ثانیاً تا حد امکان مدارک و شواهد مورد نیاز را کامل نموده، بین آنها ارتباط منطقى برقرار کند. ثالثاً، از دخالت دادن نظریات شخصى و تعبیر و تفسیرهاى غیرمنطقى خوددارى نماید و با استفاده از شیوه مقایسهٔ مدارک و شواهد و تحلیل منطقى آنها، گسستگىهاى اسناد را برطرف کند.