شیطان پرستی یکی از اعتقاداتی است که برخی به آن پیشینه هزاران ساله میدهند و دلیل آن را نیز پرستش هر موجود دارای قدرت توسط مردمان هزاران سال پیش و یا در نظر گرفتن دو خدای ضد هم یعنی خدای خیر و شر میدانند.
شیطان پرستی دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست. به همین جهت شیطان پرستی را جهان تاریک میگویند. شیطان پرستی حقیقتی را جستجو می کند که در این جهان یافت نمی شود. خود کشی توجیهی اینگونه دارد ، " اگر بپرسی چرا خودت را می کشی ؟" پاسخ میدهد: می خواهم به حقیقت برسم و حقیقت در این دنیا به دست نمی آید. عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید.
1) آشنایی با شیطان پرستی
سال های پس از رنسانس را می توان به سال های افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبه های متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد .
پس از برداشته شدن یوغ تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی ، چند کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت که از جمله آنها ، رویکرد های متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است که زمینه های شکل گیری بسیاری از جریان های فلسفی را فراهم آورد .
قرن ها بعد یعنی در سال های آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسد الاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان شیطان پرستی را با ویژگی هایی همچون گناه گرایی ، قتل ، تجاوزات جنسی ، هدم اصول اخلاقی ، بی توجهی به مسائل توحیدی و ... پایه گذاری کردند .
اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده ، لکن استفاده از موسیقی های جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارق العاده و دور از ذهن ، تهی شدن انسانی غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض موجبات گرایش افراد اندکی را به این گروه ها فراهم آورد .
نکته حائز اهمیت آن است که علی رغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروه های شیطان پرستی ، آموزه ها و تعالیم گمراه کننده ای توسط آنها و به وسیله ابزارهایی که از سوی قدرت های بزرگ سیاسی در اختیارشان قرار گرفته ، منتشر شده و می شود و این گروه ها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته می شوند .
سال 1960 را می توان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطان پرستان در آمریکا دانست . یعنی زمانی که یک جریان خاص شیطان پرستی مسیحی بطور رسمی در کشور آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرده است .
نکته قابل توجه ، نقش یک مامور شناخته شده سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا در شکل گیری جریان مذکور می باشد که طی پژوهش به آن اشاره خواهد شد .
شیطان پرستی دینی
اینکه اساساً آیا می توان شیطان پرستی را دینی خواند ، محل سوال جدی است ، اما با توجه به اینکه در اغلب کشورها چنین دسته بندی ارائه شده است ، از عنوان شیطان پرستی دینی عیناً استفاده می شود .
مبنای بنیادین این نوع از گرایش به شیطانیسم ، پرستش یک نیروی ماوراء الطبیعه اساطیری و یا چند خدایی می باشد و عمده پیروان آن به خدایان رم باستان ، الهه های شرقی و ... گرایش دارند .
اما رکن اصلی این نوع شیطان پرستی نیز مانند سایر انواع تاکید بر پرورش استعدادهای شخصی انسان و در حقیقت خودپرستی است .
شیطان پرستی فلسفی
این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است . این شاخه از شیطان پرستی به پایه گذار این فرقه به نام آنتوان لاوی نسبت داده می شود . این نوع شیطان گرایی نیز مانند دو نوع دیگر یعنی دینی و گوتیک از مبنای اعتقادی یهودیت نشات گرفته است
نام کامل بنیان گذار این فرقه ، آنتوان شزاندر لاوی (Anton Szandor Lavey) می باشد . وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیکاگو آمریکا متولد شد و به همراه خانواده اش به سانفرانسیکو رفته و تا زمان مرگش در آنجا ساکن بود.
وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده که در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل به عنوان دلقک به یک سیرک پیوست . لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریکا به عنوان عکاس جنایی مشغول به کار شد که تاثیر زیادی از کارش گرفت.
آنتوان در سال 1952 با کارول لنسیگ ازدواج کرد اما بنابر دلایلی از جمله عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام داین هگارتی از همسر اولش جدا شد و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با هگارتی آغاز کرد . لاوی صاحب یک فرزند نامشروع از هگارتی شد که هرگز با وی ازدواج نکرد بود .
وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سال ها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان (CIA) همچون " مایکل آکینو " برقرار کرد.
این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حال که برای جمعی از اعضای حلقه های سری دایره اسرار آمیز با سری تراشیده سخن می گفت ، مدعی بنیان گذاری کلیسای شیطان شد .
لاوی کتابی را تحت عنوان انجیل شیطان و کتاب دیگری نیز با نام آیین پرستش شیطانی به چاپ رساند . روز مرگ لاوی با نام هالووین در آمریکا شناخته می شود .
شیطان پرستی گوتیک
این نوع شیطان گرایی نیز مانند دو نوعی که در قبل اشاره شد ، نوعی از شر پرستی با اشاره به تاریکی است و از کثیف ترین فرقه های انحرافی به شمار می آید . در موسیقی متالیکا نیز سبکی به نام گوتیک وجود دارد .
کثیف ترین اعمال مانند خوردن نوزادان ، تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده می شود. (گرچه برای تمام گروه های شیطانی این اعمال از واجبات به حساب می آید!) میل و درخواست به برگشت تاریکی در این شاخه بارز است همانند اعضای گروه آکنکار که با لباس های تیره به غارها و تاریکی ها برای فریاد کشیدن پناه می برند !
صهیونیسم و شیطانیسم
در اینجا رابطه میان صهیونیسم و یهودیت و ارتباط آن با شکل گیری و دوام شیطانیسم را بررسی می کنیم . مهمترین عامل ایجاد این نحله فاسد فلسفی بوده است .
متون
از منظر متون یهودی و نقش آنها در شکل گیری شیطان پرستی چند نکته ذیل قابل توجه است .
_ براساس آموزه های یهودی و عبرانی شیطان نه یک موجود بد، بلکه یک فرشته ای خادم برای آزمایش انسان ها است .
_ در مکاشفات نیز به عدد 666 عدد مقدس شیطان پرستان اشاره هایی شده و آن عدد وحش توصیف شده است که باید شمرده شود .
_ خواه ناخواه، متون یهودی منبع برداشت برای مسیحیان نیز قلمداد می شود و نگاه خاص یهودیت به شیطان تاثیرات فراوانی را بر مسیحیت داشته است .
تصوف یهودی (کابالا)
کابالا یا قبالا یا همان تصوف یهودی ، آیینی است که به نوع خاصی از ریاضت های شیطانی یهودیت دلالت دارد . طبق نظر کارشناسان ملل و نحل، این فرقه تحت تاثیر عرفان و تصوف اسلامی در اثر هم نشینی مسلمانان آندلس با برخی از یهودیان تشکیل شده است .
کابالا بخش رمز آلود و بسیار سری دین یهودی طی 500 سال اخیر به شمار می آید و عمده تحولات جهان از سوی کابالیست ها دنبال می شود .
کریستف کلمب و همکارانش همگی کابالیست بودند و از فنون جادوگری کابلایی و منجمان آن برای پیدا کردن قاره آمریکا بهره بردند . کابالا عمیقا بر برخی باورهای خرافی همچون جادوگری استوار است و رسماً آن را مقدس می دارد و این عمده ترین نقطه اشتراک شیطان پرستی در گذشته و حال است .
هم اکنون اصطلاح کابالا ، وصف کننده تمرین آیین و دانش محرمانه یهود است . مهم ترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی آئین کابالا درآمدند ، شامل مجموعه کتبابهای عبری « بهیر » _ به معنای کتاب روشنایی _ و « هیچالوت » _ به معنای کاخ ها _ می شوند که به قرن اول میلادی بازمی گردند و نهایتاً در قرن 13میلادی کتاب « زوهار » نوشت شد که تفکر و شکل کنونی آیین کابالا را تشکیل داد .
دکتر عبدا... شهبازی نویسنده مجموعه کتاب های زرسالاران یهودی و پارسی و متخصص تاریخ ، در پایگاه خود درباره فرقه کابالا مقاله جامعی دارد و دیدگاه های وی با آنچه در دانشنامه ویکی پدیا آمده، متفاوت است . شهبازی در قسمت نخست مقاله خود درباره تعریف کابالا می نویسد :
کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی « کباله » عبری است به معنی قدیمی و کهن . این واژه به شکل « قباله » برای ما آشناست .
پیروان آیین کابالا یا کابالیست ها این مکتب را دانش سری و پنهان خاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قائل اند . برای نمونه ، مادام بلاواتسکی رهبر فرقه تئوسوفی ، مدعی است که کابالا (قباله) در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران ، آدم و نوح و ابراهیم و موسی نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسرائیل بود . به ادعای بلاواتسکی ، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و ... ، دانش خود را از این کتاب گرفته اند . مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی ، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون را از پیروان آئین کابالا می داند .
شهبازی در رد این ادعا می گوید :« این ادعا نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه برای تصوف یهودی ، به عنوان یک مکتب مستقل فکری پیشینه جدی نمی تواند یافت ».
شهبازی دیرینه مکتب کابالا را به اوایل سده سیزدهم میلادی محدود کرده و ماقبل آن را گرته برداری یهودیان از مکتب فیلو اسکندرانی در فرهنگ هلنی و فلسفه یونانی و کپی برداری از آموزه های عرفانی مکتب اسلام می داند .
وی در قسمت دوم مقاله خود می نویسد : « سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (1160 ـ 1235 م) می رسد . او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) می زیست و برخی نظرات عرفانی بیان می داشت » .
وی در جایی از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف یهود ، پیش از ظهور کابالا ، می نویسد :
« مشارکت یهودیان در نحله های فکری رازآمیز و عرفانی به فیلواسکندرانی در اوایل سده اول میلادی می رسد » . سپس می افزاید :
« در دوران اسلامی نیز چنین است . نحله های فکری گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید آمد، بر یهودیان نیز تاثیر گذاشت و برخی متفکران یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید آمدند که مهم ترین آنان ابویوسف یعقوب اسحاق القرقسانی (سده چهارم هجری / دهم میلادی) است » .
شهبازی درباره نمونه تاثیرات فرهنگ اسلامی بر تصوف یهود می نویسد :
« بسیاری از مفاهیم آن [کابالا] شکل عبری مفاهیم رایج در فلسفه و عرفان اسلامی است . در واقع اندیشه پردازان مکتب کابالا به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تاویل های خود به آن روح و صبغه یهودی دادند . این کاری است که یهودیان در شاخه های متنوع علوم و دانش انجام دادند . برای نمونه باید به مفاهیم هوخمه (حکمت) ، کدش (قدس) ، نفش (نفس) ، نفش مدبرت (نفس مدبره) ، نفش سیخلت (نفس عاقله) ، نفش حی (نفس حیات بخش) ، روح و ... در کابالا اشاره کرد .
مکتب کابالا نیز به 2 بخش حکمت نظری و حکمت علمی تقسیم می شود . در تصوف کابالا بحث های مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تاکید فراوان آن بر مفهوم نور و مراحل تجلی آن .
این استاد تاریخ در انتهای بحث خود می افزاید : « آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائز اهمیت است ، شیطان شناسی و پیام مسیحایی این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار می کند » .
مناسک جنسی در فرقه کابالا
مساله دیگر در فرقه کابالا ، مناسک جنسی این فرقه است که از نیمه سده هجدهم و براساس آموزه های فردی به نام یعقوب بن یهودا لیب ظهور کرد که با نام یاکوب فرانک (1719 ـ 1726) شهرت دارد.
یاکوب فرانک شاخه « فرانکیست » فرقه کابالا را بر بنیاد میراث شاخه های متعلق به « شابتای زوی » و « ناتان غزه ای » بنا نهاد . وی که به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار یهودی ساکن اکراین تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود ، در جوانب به طریقت کابالا جذب شد.فرانک کتاب « ظُهَر » ((Zohare) کتابی که موسی بن شم تاولئونی در سال های 1280 و 1286 میلادی نوشت و با تدوین این کتاب ، تصوف راز امیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سازمان یافته و منسجم درآمد ) را خواند و به عضویت شاخه شابتای زوی درآمد . در دسامبر 1755 فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو خاخام راهی زادگاه خود شد . فرانک در راس فرقه شابتای قرار گرفت ولی کمی بعد در ژانویه 1756 کارش به رسوایی کشید . زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه در بسته مشغول اجرای مناسک جنسی فرقه شابتای بودند ، به علت باز شدن تصادفی پنجره ها ، مردم مطلع شدند و ... .
یکی از مواردی که توانسته از کابالا به شیطان پرستی راه یابد نماد، پنتاگرام یا ستاره پنج پر است. این نماد مانند ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار می گرفته است .
گفتنی است، بخش عمده ای از بازیگران و خوانندگان فحشا در جهان همچون « مدونا کابالیست » هستند. مدونا در سال 2005 بطور رسمی عضویتش را در گروه های کابالا اعلام کرد و نام یهود «استر » را بر خود نهاد.
نقطه دیگر اشتراک کابالا با شیطان پرستی دیدگاه جنسی این دوفرقه است به این معنا که در هر دو نحله فاسد، لذت جنسی در اولویت قرار دارد .
بنیان گذاران کابالا همان افرادی هستند که نهضتی را با عنوان « پرستش زنان » تشکیل دادند که می توان به صراحت آن را یک جریان شهوت محور خطاب کرد . این گروه جریانی را پی گرفت تا رابطه جنسی نه مانند یک عمل برای تداوم نسل، بلکه در جهت هدف انسان در زندگی به آن نگاه شود .
برخی از کارشناسان بر این باورند که کابالیست ها ذائقه جنسی مردان و زنان را در سراسر عالم دستخوش تغییر و تحول کرده اند و به سمت توحش برده اند ، مانند تغییر جنسیت مایکل جکسون و ... .
اگرچه دیگر توضیحات مناسب این نوشتار نیست، ولی یادآوری این نکته ضروری است که یهودیان و صهیونیست ها بشدت از سخن راندن درباره کابالا پرهیز دارند و امروز تنها یک کتاب فارسی در این خصوص موجود است.
نماد های شیطان پرستان
در بررسی نمادهای متعلق به شیطانپرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است .
در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر ، گردنبند ، تصاویر بر روی دستبندها ، پیراهن ، شلوار ، کفش ، ادکلن ، ساعت و ... درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است ، مورد بررسی و معرفی قرار میگیرد :
اگر نوشته وسط نماد یعنی (Satanism) به معنای شیطانگرایی به همراه دایره حذف کنیم ، آن وقت یک ستاره پنجضلعی بر جای میماند که همان نشانه ستاره صبح یا پنتاگرام (pentagram) باقی میماند .
گفتنی است برخی از شیطانگرایان محدوده جغرافیایی « تحت سلطه » این نماد و در واقع منطقه نفوذ شیطانگرایی را در نقشه ذیل توصیف مینمایند . (محدوده در ایسلند و اروپا)
درمیان پنتاگراهای قبلی تصویر سر یک بز تعبیه شده است که اقدامی ضد مسیحی ، به این معناست که مسیحیان معتقدند که مسیح همچون یک بره برای نجات ایشان قربانی شده است و با توجه به اینکه ایشان بز را نماد شیطان و در برابر بره میدانند این آرم را انتخاب کردهاند
66۶: یک سمبل با عنوان « شماره تلفن شیطان » توسط گروههای هوی متال وارد ایران اسلامی شده اما در حقیقت علامت انسان و نشانه جانور در میان شیطانپرستان تلقی میشود و براساس مکاشافات 13:18 « ... پس هر کس حکمت دارد عدد وحش را بشمارد ،زیرا که عدد انسان است و عددش 666 است . » از سالها پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلف بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده میشد .
صلیب وارونه (upside down cross ) : این نماد و حکایت از « وارونه شدن مسیحیت دارد » و عمدتا استهزا و سخره گرفتن این دین است . صلیب وارونه در گردن بندهای بسیاری مشاهده شده و خوانندههای راک انواع مختلف آنرا به همراه دارند .
نماد صلیب شکسته یا چرخ خورشید (swastika or sun wheelc) : چرخ خورشید یک نماد باستانی است که در برخی فرهنگهای دینی همچون کتیبههای بر جای مانده از بوداییها و مقبرههای سلتی و یونانی دیده شدهاست .
گفتنی است این علامت سالها بعد توسط هیتلر به کار رفت ، لکن برخی با هدف به سخره گرفتن مسیحیت این سمبل را وارد شیطانپرستی کردند
چشمی در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخی نمادهای روشنفکری نیز به کار میرود . اما شیطانپرستی اعتقاد دارند چشم در بالای هرم « چشم شیطان » است و « بر همه جا نظارت و اشراف دارد » .
این علامت در پیشگویی ، جادوگری ، نفرینگری و کنترلهای مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار میگیرد .گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکایی به کار رفته است .
این نمادها به انگلیسی (Ankh) انشاءمیشود و سمبل شهوترانی و باروری است .
این نمادها به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر میشود . امروزه نماد « فمنیسم » در واقع یک نماد برداشت شده دقیقا از سمبلهای شیطانی است .
پرچم رژیم صهیونیستی : قابل توجه جدی است که رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایتهای آشکار و پنهان ،حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطانگرایان نیز پرهیز ندارد .
ضد عدالت (Anti justice) : با توجه به اینکه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار می آمده است شیطانپرستان تبر رو به پایین را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریک انتخاب کردهاند .
همچنین گفتنی است که فمنیستها از دو تبر رو به بالا به معنی مادرسالاری باستانی استفاده مینمودند.
سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ، بز مندس mendes (همان ba'al بعل خدای باروی مصر باستان) ، بافومت ، خدای جادو ، scapegoat (بز طلیعه یا قربانی) این یکی از راههای شیطانپرستان برای مسخره کردن مسیح است زیرا گفته میشود که مسیح مانند برهای برای گناهان بشر کشته شد . همانطور که در توضیح نمادهای اول اشاره شد ،این نماد تصویر کاملی است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام .
هرج و مرج (Anarchy) : این نماد به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که « هر چه تخریب کننده است تو انجام بده » این نماد عمدتا مورد استفاده گروههای هویمتال است .
چشم شیطان (Aye of satan) : این نماد نیز به معنای چشم شیطان و نظارت و اقتدار است و کمتر شناخته شده است .
این نماد نیز به عنوان سمبل های شیطان پرستی در زیور آلات و ... به کار می رود.
سیاست اسراییل
رژیم اشغالگر قدس که سلامت اخلاقی ، روحی و روانی انسانها را همواره به منزله تهدیدی جدی
برای منافع ملی خود میبیند در اقداماتی گوناگون و پیاپی مبادرت به ساخت جریانهای مسموم
فرهنگی کرده است و این جریانات مسموم را به رگهای حیاتی جوامع از طریق جاذبههای مجازی تزریق مینماید.
در یک نگاه جامع ارتباط رژیم صهیونیستی و نقش آن در سازماندهی گروه های شیطانپرست در محورهای ذیل قابل اشاره است:
الف) این گروهها به لحاظ داشتن فلسفه اولیه و بسترهای معرفتی دامنه وسیعی از ارتباط با این رژیم داشته و خواهند داشت.
ب) نحلههای مختلف شیطانی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی یعنی CIA و موساد سازماندهی ،هدایت و تغذیه میشوند .
ج) بودجه ، نظارت ، پشتیبانی و ... شیطانپرستان فعال در جمهوری اسلامی ایران به صورت مستقیم از سوی سازمان موساد تامین شده و این سلسله اقدامات با اهداف امنیتی دنبال میشود.
د) رژیم صهیونیستی از اعضای گروهها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره میبرد ، به گونه ای که انجام خشونتبارترین اعمال به دست این گروهها واگذار میشود .
موسیقی و شیطانپرستی
شیطان پرستان با استفاده از موسیقی نتوانستد به نفوذ خود در اقصی نقاط جهان بیفزایند.
بیشتر این اقدامات در فضای تاسیس و فعالیت گروه متالیکا تاکنون دنبال شده است
آشنایی با متالیکا
در سال 1981 یک نوازنده درام به نام " لارس الریچ " با انتشار یک آگهی فراخوان تشکیل یک گروه هوی متال را اعلام و پس از مدتی موفق به جذب افراد مختلفی شد .
فعالیت این گروهها مانند سایر گروه های هوی متال به صورت غیرقانونی و زیرزمینی در ظاهر و در باطن با حمایت سازمانهای جاسوسی ایالات متحده آمریکا با شعارهای اجتماعی و اعتراضی ادامه و گسترش مییابد .
این گروه چند سال بعد پیشنهادهای Black metal را نیز عرضه کرد و ضمن ارائه آثار مختلف، زمینه را برای شکلگیری گروه های بعدی فراهم آورد .
ارزشهای القایی متالیکا
متالیکا در حقیقت ضدارزشهایی را ارائه مینماید که شامل بازگشت به تاریکی (محور اصلی تفکرات شیطانپرستان) ، بیرحمی و تجاوزات جنسی ، فحاشی ، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن میباشد .
خوانندگان این گروه بر روی صحنه و در کلیپهای خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوههای فاسد ، ادرار ، مدفوع ، خون و مردار می زنند و از کثیفترین گروههای موسیقی جهان به حساب میآیند .
متالیکا از همجنس بازی نیز دفاع مینماید و آلبومی را در سالروز مرگ کوئین ، همجنسباز بنام آمریکایی منتشر کرد .
برخی آمارها حکایت از این امر دارد که تاکنون بیش از 10 میلیون و 200 هزار کپی از آلبوم های این گروه موسیقی شیطانی به فروش رسیده است .
2. دلایل استفاده از موسیقی
الف . جاذبه های مجازی و حاشیهای موسیقی متالیکا مانند ایجاد فضا برای روابط آزاد دختران پسران .
ب. ارزان بودن و قابلیت دسترسی موسیقی با توجه به ارتقای تجهیزات فنی تکثیر و توزیع .
ج . کاهش سطح حساسیت یا حساسیت زدایی از طریق نفوذ به خانوادهها ،شرکتها ،اتومبیلهای شخصی ،رایانههای شخصی و در نهایت گوشیهای تلفن همراه .
3. روند و روال
روند و روالی که موسیقی متالیکا در گسترش مقوله شیطانپرستی تاکنون طی کرده است بسیار قابل توجه میباشند .
ظهور یک خواننده جدید دقیقا به مثابه یک شیطان جدید همواره جمع تازهای از علایق و عواطف اقشار مختلف مردم در کشورهای جهان را (علیالخصوص جوانان) به خود جلب میکند.
نقش موسیقی متال نقش حساس گسترش دامنه مخاطبین شیطانگرایی می باشد . از سوی دیگر با گذشت زمان خوانندگان متالیکا همه روزه بیشتر تمایلات شیطانی خود را آشکار مینمایند و بدینسان میتوان آنها را تنها عامل تبلیغ شیطانگرایی معرفی کرد .
4. مرلین منسون
استفاده از موسیقی و به تبع آن ظهور خوانندگان جدید همانند شیاطین نو ،ظرفیتهای جدیدی را در اختیار شیطانپرستان قرار داد . برایان هاگ وارنر نام اصلی فردی است که امروز به مرلین منسون یا به اختصار (MM) شهرت یافته است .
او اکنون علاوه بر هواداران چندین هزار نفری در اقصی نقاط جهان به عنوان شیطان بزرگ شناخته شده و مورد پرستش قرار میگیرد، مانند سایر افرادی که از چهرههای شاخص شیطانپرستی به شمار میآیند، وی دوران کودکی توام با سختیهای فراوان مانند فقر و تنگدستی را سپری کردهاست .
برایان وارنر یا (MM) تاکنون توانسته است نقش یک منجی را برای شیطانپرستان ایفا کند و این افراد را از بنبست عزلت خارج کرده و دوباره به عرصه فعالیتهای اجتماعی وارد کند.
مرلین منسون نیز مانند سایر چهرههای شناخته شده شیطانیسم چندین مرحله در طول عمرش یعنی در 38 سال گذشته ، برای مدت چند ماه یا چند هفته از نظرها دور شد و پس از طی زمان موردنظر با ارائه یک کنسرت بزرگ و یا در چهرهای جدید و البته سخیفتر از گذشته ظاهر میشود .
شیطانپرستان ادعا میکنند که در این مدت به ملاقات شیطان و یا شیاطین میروند و دستوراتی را دریافت میکنند.
طبق اطلاعات موجود زمانی که این افراد " غیب " میشوند ، جلساتی را با برخی مقامات بلندپایه امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی برگزار میکنند و خواستههایشان را مبنی بر حمایتهای مالی ، حقوقی و ... بیان و از حمایت ایشان برخوردار میشوند .