تراختور بلاگ
تراختور بلاگ

تراختور بلاگ

ارتش سرخ؟


حملات ارتش سرخ به دره پنجشیر
  
حملات پنجشیر  رشته جنگهایی بود بین نیروهای ارتش سرخ و ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان با مجاهدین تحت امر احمدشاه مسعود برای کنترل درهٔ استراتژیک پنجشیر در نه سال اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی بین سالهای ۱۳۵۹ الی ۱۳۶۷ هجری شمسی.

ارتش شوروی با همکاری ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  جمعاً نه حملهٔ بزرگ را به دره پنجشیر در طول دوران اشغال افغانستان  سازمان دادند که منجر به خسارات زیاد به منطقه واهالی پنجشیر، نیروی رزمی ارتش سرخ و ارتش جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید. چهار تعرض اولیه به پنجشیر به صورتی کاملاً کلاسیک انجام می‌شود که در آنها ستونی از زره پوشها بعد از بمبارانهای هوایی دست به حمله می‌زند.  سه حملهٔ دیگر(از ۱۵ ماه مه تا اول ژوئیه و از سی ام اوت تا ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۲ سپس از بیست و یکم آوریل ۱۹۸۴ به بعد) به دلیل گسترش خود، اهمیت تجهیزاتی که به کار گرفته شده‌اند و تا کتیکهای معمول ثابت می‌کنند که پنجشیر فرمانده مسعود، به صورت هدف شماره یک شوروی‌ها در افغانستان در آمده‌است. این سه مرحله، بر زیربنای واحد قرار دارد: سهم اعظم عملیات بر عهدهٔ واحدهای هوابرد است که غالباً چتر بازهایی هستند که در عمق جبهه و بر خط الرأس بلندیها، روستاها و نقاط عبور، پیاده می‌شوند. سپس واحدهای زرهی جای آنها را می‌گیرند. در هر سه مورد، استراتژی مسعود عبارت است از عقب نشینی به دره‌های مجاور و پراکنده ساختن شورویها، سپس باز پس گرفتن مواضع از دست رفته یکی پس از دیگری، بویژه هنگامی که این مواضع به ارتش دولتی واگذار شد.

با وجودی که حملات پنجشیر از شدیدترین عملیاتهای رزمی ارتش‌های شوروی و افغانستان محسوب می‌شد، اما در اثر این نه حمله آنها قادر به کنترل درهٔ پنجشیر نشدند.

در ژانویه ۱۹۸۳ شورویها به مسعود پیشنهاد متارکهٔ جنگ می‌کنند.

تاکتیک ارتش سرخ در سال ۱۹۸۴ نشانه‌هایی از باز گشت به یک برداشت کاملاً نظامی از جنگ را عرضه می‌دارد. اما این بار باارتشی جنگنده تر باتعرض ۲۱ آوریل خود به پنجشیر، به صورتی یک جانبه، گام جدیدی در تشدید جنگ بر می‌دارند. از آن به بعد، شورویها می‌کوشند اطراف شهرها را خالی کنند و راههای تدارکاتی نیروهای مقاومت را قطع کنند. اما باوجود نبردهای سهمگین اطراف هرات ، قندهار و خوست  در سال ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶، هرگز به موفقیتی دست نمی‌یابند. به استثنای اطراف مزار شریف .

پنجشیر دو بار به خاطر حملات گستردهٔ ارتش سرخ از سکنه خالی گردید و مردم به ولایت (استان)های همجوار و کشورهای خارجی نظیر پاکستان و ایران  مهاجر شدند.
حملهٔ اول: ۱۹ حمل سال ۱۳۵۹
حملهٔ دوم: ۶ سنبله ۱۳۵۹

در این حمله تاکتیک ارتش سرخ و ارتش کمونیستی افغانستان حمله بر غیر نظامیان و تخریب خانه‌ها بود تا از فشار حملات نیروهای مجاهدین بر علیه خود بکاهند. به همین منظور در منطقهٔ فراج ۴۰ تن از اهالی را قتل عام کردند و در «غجی» ۳۲ تن را که اکثرا زنان و کودکان بودند قتل عام نمودند که اجسادشان تا یک هفته در منطقه باقی مانده بود. در منطقهٔ «نولیچ» که ارتش سرخ مورد حمله قرار گرفته بود، سربازان روس کهنسالان، زنان و کودکان را در خانه یکجا نموده خانه را به آتش کشیدند.
حمله سوم: ۲۰ قوس ۱۳۵۹

در این حمله زمستانی ارتش سرخ از ۱۶۰ عراده جنگی ده هزار پیاده نظام استفاده نمود. جنگ هفده روز به طول انجامید و در ۶ جدی سال ۱۳۵۹ این حمله به شکست انجامید و قوای شوروی دره پنجشیر را ترک نمودند.
حمله چهارم: ۲۳ اسد ۱۳۶۰

در طول یک هفته نبرد ارتش سرخ فقط ۲۵ کیلومتر در داخل دره پیش روی می‌نماید. تاکتیک تصرف ارتفاعات به شکست می‌انجامد و ارتش سرخ عقب نشینی می‌کند. پیش از این حمله احمدشاه مسعود شبکهٔ منظمی از گروه‌های چریکی به نام «گروپهای متحرک» را سازماندهی نموده و به کار استخباراتی در درون رژیم دست زده بود.
حمله پنجم: ۲۵ ثور(اردیبهشت) ۱۳۶۱

این حمله با استفاده از ۲۰۰ فروند هلیکوبتر و ۶۰ فروند جت تحت فر ماندهی ژنرال ترکیگوریان فرمانده سپاه چهلم شوروی در افغانستان، با تاکتیک جدیدی صورت گرفت. بر خلاف حملات قبلی این بار ارتش سرخ از تاکتیک جنگ کلاسیک که ترکیبی از حملهٔ زمینی و هوایی و توپخانه بود استفاده نکرده بلکه با حدود ۶۰۰ پرواز هلیکوبتر به طور ناگهانی در داخل پنجشیر نیرو پیاده نمودند. البته این عملیات لو رفته بود و مسعود نیروهای خود را از منطقه تخلیه نموده و آنها را به گروپهای کوچک سی نفری متحرک در ارتفاعات کوه‌های پنجشیر پراکنده نموده بود. اما تغییر تاکتیک در ابتدا موفقیت نسبی را به همراه داشت. یافتن لیستی از ۶۰۰ خبر چین احمدشاه مسعود را در پایتخت و ایجاد سه پایگاه نظامی در طول درهٔ پنجشیر در مناطق رخه، اعنابه و برجمن از دست آورده‌های ارتش سرخ بود. اما نیروی رزمی احمدشاه مسعود آسیب چندانی از این حمله ندیده بود.
حمله ششم: شش هفته بعد از حملهٔ پنجم

با شکست نسبی حملهٔ پنجم در از میان بردن نیروی رزمی احمدشاه مسعود، وزارت دفاع و خاد دولت کمونیستی افغانستان به احمدشاه مسعوداولتیماتوم می‌دهند تا تسلیم گردد در غیر آن به «عملیات خارق العاده» دست خواهند زد. واحدهای موتوریزه و نیروی هوایی نیرو های ویژه(Spetsnaz) ارتش سرخ عملیات تصفیه را از پایگاه‌های خود در داخل پنجشیر برای از بین بردن پناه گاه‌های و گروپهای مجاهدین آغاز نمود، که نه ماه نبرد دوام پیدا می‌کند. ضربات شدید هوایی، دیسانت از طریق هوا، حمله زرهی از طریق زمین شاخص‌های عمده عملیات را تشکیل می‌دادند. دره روزانه به شدت بمبارد می‌گردد و مردم به کوهها پناه می‌برند و ماهها در کوهها در مغاره‌ها زندگی می‌کنند. در طول این جنگ حدود ۶ هزار خانه مسکونی و ۷۰٪ تمام آبادی‌ها و مواشی درهٔ پنجشیر نابود گردید. با دوام جنگ مردم دره را تخلیه کرده به دیگر مناطق افغانستان می‌روند اما از همکاری با رژیم سرباز می‌زنند.

نه ماه جنگ تلفات سنگین به نیرروی جنگی و روحیهٔ سربازان شوروی وارد می‌کند. روسها به مجاهدین پیشنهاد آتش بس می‌دهند. در اواخر زمستان سال ۱۳۶۱ پیشنهاد آتش بس از سوی مجاهدین پذیرفته می‌شود.
حمله هفتم: ۳۱ حمل(فروردین) ۱۳۶۳

تعرض شوروی‌ها در سال ۱۹۸۴ علیه پنجشیر بزرگترین عملیاتی است که شوروی هااز آغاز جنگ تا آن زمان اجرا کرده بودند.در این عملیات گسترده که بعد از پایان آتش بست صورت گرفت حدود بیست هزار سرباز ارتش افغانستان و ارتش شوروی شرکت داشته‌است. روسها در این جنگ از تاکتیک «جنگهای اشباع کن» استفاده نمودند. در این تاکتیک آنها از نیروی زیاد برای تصرف تمام مناطق و از بین بردن دشمن استفاده نمودند. اما با وجود گستردگی و استفاده از وسایل مدرن و بمباران شدید هوایی این عملیات توسط دستگاه استخباراتی احمدشاه مسعود کشف شده بود. برای همین یک روز قبل از آغاز حمله احمدشاه مسعود دستور تخلیه دره از تمام سکنه را صادر نمود. تمام جمعیت بیش از یک صد هزاری پنجشیر داوطلبانه دره را به سوی شهرهای مختلف افغانستان و عمدتاً کابل ترک نمودند. وسایلی که به کار گرفته می‌شود به وضوح بر تر از گذشته‌است و این حدس راقوت می‌بخشد که تصمیم حمله از سوی عالیترین مقامات کرملین اتخاذ شده‌است. بمب افگنهای تی. یو. ۱۶ که در ارتفاع متوسط (۸۰۰۰ متری) پروازمی کنند، فرشی از بمب بر پنجشیر گسترانیدند. از این بمب افگنها برای اولین بار بود که استفاده می‌شد. تعداد نفراتی که در این حمله شرکت داشتند چیزی حدود بیست هزار سرباز شوروی و پنج تا شش هزار سرباز دولتی بود. در اوایل آوریل یک گروه کوماندویی متعلق به پلیس مخفی(خاد)، دراقدام خود برای قتل احمد شاه مسعود با ناکامی مواجه می‌شود. شروع حمله روز ۲۱ آوریل بود: واحدهای چترباز به کمک هلیکوپتر بر خط الرأس بلندی‌ها پیاده می‌شوند و همزمان یک ستون زرهی به بالای دره‌های اندراب و پنجشیر روی می‌نهد. واحدهای دیگری با هلیکوپتر به گردنه انجمندر انتهای پنجشیر و خوست و فرنگ که تصور می‌شود پایگاهی است برای عقب نشینی مجاهدین برده می‌شوند. ستونهای زرهی بدون هیچ مشکلی به روستای ینودر اندراب و آستانه  در پنجشیر دست می‌یابند. اما شوروی‌ها در حمله به دره‌های مجاور، جایی که گروه های متحرک  مسعود عقب نشینی کرده‌اند، با شکست مواجه می‌شوند. شوروی هاتلفات سنگینی متحمل می‌شوند. در ماه مه نیروهای ارتش سرخ خوست و فرنگ را ترک می‌کنند اما در پنجشیر کهخالی از سکنه شده‌است باقی می‌مانند، دره‌ای که هنوز دو سوم آن در دست گروه‌های مسعود است که جنگنده تر از همیشه پایداری می‌کنند.

در این هنگام شوروی‌ها به تاکتیک جدیدی روی می‌آورند: واحدهایی حدود پانصد نفره هر روز صبح باهلیکوپترو بدون حمایت زره پوشها دراطراف یک روستا پیاده می‌شوند، روستا را باز رسی و مجاهدین را که شورویها اسامی آنها را دارند بازداشت می‌کنند و قبل از فرارسیدن شب، عقب نشینی می‌کنند. به این ترتیب برای مجاهدین تمرکز قوا و دست زدن به حملات غافلگیرانه علیه واحدهایی این چنین متحرک، بسیار دشوار شده‌است.

هدف شوروی هاتسخیر زمین‌ها نبوده‌است بلکه می‌خواستند محل را نابود و یا دست کم نیروهای پویای حریف را ازپی در آورند. نخست راه‌های ارتباطی راقطع می‌کنند و سپس راه‌های عقب نشینی را، و آن گاه به قلب حریف حمله می‌برند و سرانجام او رابه دره‌های مجاور می‌رانند تا مجبورشود یا درمحل بجنگد و یا درضمن عقب نشینی با واحدهای سنگین شوروی که در دره‌ها و پیرامون منطقه مستقر شده رو برو شود. حال ببینیم شوروی‌ها ازاین حمله چه نصیب داشتند. دقیقاً باز گشت به وضعیت پاییزسال۱۹۸۲، شب قبل از انعقاد قرار دارد متارکهٔ جنگ، ضمن آن که تلفات سنگینی هم متحمل شده بودند.
حملهٔ هشتم: ۱۳۶۳

حمله هشتم پنج ماه بعد از حملهٔ هشتم آغاز شد که پیگیری حملهٔ هفتم و بیشتر شامل حملات هوایی و استفاده از نیروی هوایی می‌شذ.
حملهٔ نهم: ۱۳۶۴

حملهٔ نهم بعد از تصرف گارنیزیون (پادگان)  پشغور توسط نیروهای احمدشاه مسعود صورت گرفت. در ژوئن ۱۹۸۶، مسعود موفق شد پایگاه دولتی پشغور در پنجشیر را تصرف کند. برای اولین بار مجاهدین از تاکتیک‌های سبک ویتنامی استفاده کردند: تکرار حمله‌هایی از روی نقشه، هماهنگی توپخانه و اقدامات یک گروه کوماندویی، سرعت و دقت. نیروهای احمدشاه مسعود با تصرف پشغور حدود ۶۰۰ نفر از نیروهای دولتی را به اسارت در آوردند، که اکثر آن اسرا در اثر حملهٔ نیروهای ارتش سرخ جان باختند.
سازماندهی نظامی احمدشاه مسعود

با وجود حملات همیشگی ارتش سرخ و ارتش افغانستان مسعود قادر بود توانایی نظامی‌اش را گسترش دهد.

در بهار ۱۹۸۰ مسعود ۱۰۰۰ چریک که تسلیحات ضعیفی داشتند با نیروهای دولتی و ارتش سرخ می‌جنگید. نیروهای وی تا سال ۱۹۸۴ به ۵۰۰۰ هزار نفر رسید. بعد از گسترش ساحهٔ نفوذش به دیگر مناطق در سال ۱۹۸۹ وی دارای ۱۳۰۰۰ هزار جنگجو بود. این نیروها به سه یگان تقسیم می‌شدند:

    گروههای محلی

    گروههای ضربت

    گروههای متحرک

گروه متحرک کماندوهائی با تجهیزات سبک بودند که در گروههایی ۳۳ نفره به عملیات جریکی دست می‌زدند. اینها سربازهای حرفه‌ای بودند که به خوبی آموزش دیده بودند. کماندوهای گروه متحرک دارای یونیفرم بودند که کلاهای پکول نماد نیروی منظم آنها بود.

تشکیلات نظامی مسعود ترکیب کارآمدی از روشهای سنتی رزمی افغانها و قواعد مدرن جنگ چریکی بود که وی از روش‌های مائو و چه گوارا آموخته بود. روشهای نظامی مسعود به عنوان موثرترین قواعد جنگ چریکی در بین همهٔ نیروهای مقاومت شناخته شده‌است.

در سال ۱۹۸۳ مسعود شورای نظار را بنیان گذارد: یک شورای نظامی که عملیاتهای ۱۳۰ فرماندهٔ نظامی مجاهدین را در هفت ولایت شمالی افغانستان هماهنگ می‌نمود. این شورا خارج از حلقهٔ احزاب پشاور بود، که در رقابت و همشچمی و جنگ و منازعه با یگدیگر قرار داشتند. به خاطر شکافهای قومی و سیاسی شورای نظارت اختلاف بین گروههای مقاومت را از بین برد.
فتح کابل (۱۳۷۱)

 رژیم کمونستی افغانستان  (دولت دکتر نجیب) که از اختلافات داخلی رنج می‌برد با پیوستن نیروهای عبدالرشید دوستم جنگ سالار ازبک به احمدشاه مسعود عملاً در آستانهٔ سقوط قرار می‌گیرد. مسعود میدان هوائی  مهم نظامی  بگرام  را در ۲۵ حمل ۱۳۷۱ و شهر جبل السراج  در شمال کابل را به کنترل خود در می‌آورد و نیروهایش را برای تصرف کابل آرایش می‌دهد. در ۲۷ حمل عبداوکیل وزیر خارجهٔ جمهوری دمکراتیک افغانستان با پیشنهادی نزد احمدشاه مسعود می‌آید. پیشنهاد وی تشکیل دولت ائتلافی با مجاهدین و ایستادگی در مقابل گلبدین حکمتیار  است. مسعود این پیشنهاد را رد می‌کند. وکیل برای بار دوم با پیشنهاد تسلیم بدون قید شرط دولت نزد مسعود می‌رود. مسعود به وکیل می‌گوید موضوع را باید با سران مجاهدین از جمله حکمتیار در میان بگذارد.

۲۳ آوریل ۱۹۹۲ هنگامی که احمدشاه مسعود و نیروهایش پایتخت را در محاصره دارند با حکمتیار که قاضی حسن احمد  رهبر جماعت اسلام پاکستان نیز در نزدیکی کابل در شهر چهار آسیاب همراه وی است در خصوص تسلیمی بدون قید و شرط دولت نجیب الله  گفتگویی تلفنی انجام می‌دهد. احمدشاه مسعود در این گفتگو از حکمتیار می‌خواهد که مجاهدین با جنگ وارد کابل نگردند. وی استدلال می‌کند که رژیم کمونیستی سقوط کرده‌است و مجاهدین باید ابتدا دولتی تشکیل دهند تا بتوانند با مشارکت همهٔ طرف‌ها قدرت را در دست بگیرند. احمدشاه مسعود می‌گوید ورود قطعات نظامی مجاهدین از چهار گوشهٔ شهر موجب هرج و مرج و درگیری در شهر خواهد شد. حکمتیار در همین گفتگو به مسعود پیشنهاد تشکیل دولت از سوی حزب اسلامی  و جمعیت اسلامی را می‌نماید که مسعود آن را رد می‌کند و خواهان مشارکت دیگر جناح‌ها در دولت می‌گردد. .

    مسعود: عبدالوکیل… [خواهان] تسلیمی بدون قید و شرط دولت به مجاهدین بود، مشروط بر اینکه مجاهدین عفو عمومی اعلان کنند و اعضای حزب و ناموس شان صدمه نبینند، من با این طرح موافقت کردم، رهبران [مجاهدین] نیز در پشاور  موافق این طرح هستند. بنا براین وقتی خود آنها دولت را تسلیم می‌کنند ضرورتی به جنگ نیست.

        حکمتیار: نخیر، در کابل تمام قدرت در دست نبی عظمی است، همین لحظه او با قوتهای ما می‌جنگد میدان هوائی به دست او و قوتهای دوستم و بابه جان  است. ما باید با فتح و ظفر وارد [کابل] گردیم.

    مسعود: تا جایی که من اطلاع دارم در حال تدارک حمله به کابل هستی. این حمله با چه هدف و منظوری است؟ روسها که رفتند، حکومت نجیب[الله] سقوط کرد، قرار است که قدرت به رهبران مجاهدین انتقال یابد، شما رهبران، بین خود به توافق برسید. در این صورت ضرورت حمله به کابل چیست که در حال تدارک آن هستی؟

        حکمتیار: من سرگرم تدارک حمله به کابل هستم، چون در کابل کمونیست‌ها و بقایای رژیم کمونیستی سابق است و من قادر به تحمل آنها در پایتخت نیستم.

نیروهای حکمتیار غیر مسلح وارد کابل می‌گردند و از طریق جناح «خلق» حزب دموکراتیک خلق  در داخل شهر، در وزارت داخله (کشور) مسلح می‌گردند. با این رویداد احمدشاه مسعود نیروهایش را به کمک جناح «پرچم» حزب دموکراتیک خلق افغانستان وارد شهر می‌نماید و مناطق حساس دولتی را در کنترل می‌گیرد. بدین ترتیب دسته‌های مختلف مجاهدین از احزاب مختلف قسمت‌هایی از شهر و حومهٔ آن را را متصرف می‌شوند. از جمله حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری رهبر شیعیان  مناطق غرب کابل و حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف ناحیه پغمان را در کنترل خویش می‌گیرند
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد