ارسطو (384-322 B.C.E.)
ارسطو از چهره های قوی در فلسفه یونان باستان است، سهم به منطق، متافیزیک، ریاضیات، فیزیک، زیست شناسی، گیاه شناسی، اخلاق، سیاست، کشاورزی، پزشکی، رقص و تئاتر. او شاگرد افلاطون که به نوبه خود تحت سقراط مورد مطالعه قرار گرفت. او بیشتر تجربی فکر از افلاطون و یا سقراط بود و معروف برای رد نظریه افلاطون از فرم است.
به عنوان یک نویسنده پرکار و دانشمند، ارسطو اساسا ترین تبدیل شده است، اگر نه همه، زمینه های دانش او را لمس کرد. جای تعجب نیست که آکویناس به او به سادگی به عنوان اشاره شده است "جادو." در طول عمر خود، ارسطو به عنوان بسیاری از 200 رساله، که تنها 31 زنده ماندن است. متاسفانه برای ما، این آثار در قالب جزوات درسی و پیش نویس نسخه های خطی هرگز برای خوانندگان عمومی در نظر گرفته است، به طوری که آنها به سبک مشهور جلا نثر او که بسیاری از پیروان بزرگ، از جمله روم سیسرو جذب نشان نداد. ارسطو اولین طبقه بندی مناطق به دانش انسان را به رشته های مجزا مانند ریاضیات، زیست شناسی، و اخلاق بود. برخی از این طبقه بندی هنوز هم مورد استفاده است.
به عنوان پدر زمینه منطق، او اولین بار به توسعه یک سیستم رسمی برای استدلال بود. ارسطو مشاهده کرد که اعتبار هر استدلال را می توان با ساختار آن به جای محتوای آن تعیین می شود. یک مثال کلاسیک از استدلال معتبر قیاس است: تمام انسانها میرا هستند. سقراط مرد است. بنابراین، سقراط فانی است. با توجه به ساختار این استدلال، تا زمانی که محل درست باشد، پس این نتیجه نیز تضمین شده است درست باشد. نام تجاری ارسطو منطق تا زمان ظهور منطق گزاره و گزاره منطق مدرن 2000 سال بعد تحت سلطه این منطقه از فکر.
تاکید ارسطو بر استدلال خوب در ترکیب با باور خود را در روش علمی به شکل پس زمینه برای بسیاری از کار خود را. برای مثال، در کار خود را در اخلاق و سیاست، ارسطو بالاترین خوب با فضیلت فکری شناسایی؛ است که، یک فرد اخلاقی کسی است که کشت فضائل خاص بر اساس استدلال است. و در کار خود را در روانشناسی و روح، ارسطو ادراک حسی از دلیل، که یکپارچه و تفسیر ادراکات حسی و منبع تمام دانش است متمایز می کند.
ارسطو معروف نظریه افلاطون فرم ها، که می گوید که خواص مانند زیبایی موجودیت های انتزاعی جهانی است که وجود مستقل از اشیاء خود هستند را رد کرد. در عوض، او استدلال کرد که اشکال ذاتی اشیاء هستند و نمی توانند به غیر از آنها وجود دارد، و بنابراین باید به در رابطه با آنها مطالعه قرار گرفت. با این حال، در بحث هنر، ارسطو به نظر می رسد به رد این، و در عوض به شکل جهانی ایده آل که هنرمندان سعی به تصرف در کار خود استدلال می کند.
ارسطو بنیانگذار سالن سخنرانی عمومی، یک مدرسه یادگیری مبتنی بر در آتن، یونان بود. و او الهام بخش برای پیروان ارسطو، پیروان خود را از سالن سخنرانی عمومی بود.
جدول محتوا
زندگی
نوشته
منطق
متافیزیک
فلسفه طبیعت
روح و روان
اصول اخلاق
سیاست
هنر و شعر
1. زندگی
ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در Stagirus، یک مستعمره در حال حاضر منقرض یونانی و بندر در ساحل تراکیه متولد شد. پدر او پزشک دربار Nichomachus به پادشاه Amyntas مقدونیه بود، و از این شروع ارتباط طولانی ارسطو با دادگاه مقدونی، که بطور قابل توجهی عمر خود را تحت تاثیر قرار. در حالی که او هنوز یک پسر بود پدرش درگذشت. در سن 17 سالگی سرپرست خود، Proxenus، او را به آتن، مرکز فرهنگی جهان فرستاد، برای تکمیل تحصیلات خود. او آکادمی پیوست و تحت افلاطون مورد مطالعه، حضور در سخنرانی خود برای یک دوره بیست سال است. در سال های بعد از ارتباط خود را با افلاطون و آکادمی او شروع به سخنرانی در حساب خود، به خصوص در موضوع فصاحت و بلاغت. در مرگ افلاطون در 347، توانایی از پیش برجسته از ارسطو به نظر می رسد که او تعیین شده برای موفقیت به رهبری آکادمی. اما اختلاف خود را از آموزش افلاطون بیش از حد بزرگ را به این ممکن بود، و برادرزاده افلاطون اسپیوسیپوس به جای انتخاب شد. در دعوت از دوستان خود Hermeas، حاکم Atarneus و Assos را در Mysia، ارسطو برای دادگاه خود را ترک کرد. او سه سال در آنجا ماند و در حالی که وجود دارد، ازدواج پیتیاس، دختر برادر پادشاه است. در زندگی بعد، او برای بار دوم به یک زن به نام Herpyllis، که او را با مته سوراخ یک پسر، Nichomachus ازدواج کرده بود. در پایان سه سال Hermeas ایرانیان پیشی گرفته بود، و ارسطو به Mytilene رفت. در دعوت از فیلیپ مقدونی او معلم از پسر 13 ساله اش الکساندر (بعد فاتح جهان) شد. او این کار را برای پنج سال آینده است. هر دو فیلیپ و اسکندر به نظر می رسد پرداخت کرده اند ارسطو افتخار بالا، و داستان است که ارسطو توسط دادگاه مقدونی نه تنها با بودجه برای آموزش عرضه شد، وجود دارد، بلکه با هزاران نفر از بردگان به جمع آوری نمونه برای مطالعات خود را در علوم طبیعی است. این داستان ها احتمالا نادرست و قطعا اغراق آمیز است.
پس از مرگ فیلیپ، الکساندر موفق به سلطنت و برای فتح و فتوحات بعدی خود آماده شده است. کار ارسطو به پایان رسید، او به آتن، که او پس از مرگ افلاطون بود نمی بازدید بازگشت. او در بر داشت در مدرسه افلاطونی شکوفایی تحت کسنوکراتس، و فلسفه افلاطون فلسفه غالب آتن. او در نتیجه در مکانی به نام سالن سخنرانی عمومی راه اندازی مدرسه خود را. هنگامی که تدریس در سالن سخنرانی عمومی، ارسطو یک عادت در مورد راه رفتن او به عنوان discoursed بود. آن را در ارتباط با این که پیروان خود شناخته شده است در سال های بعد به عنوان مشاء، به این معنی شد "در مورد راه رفتن." برای سیزده سال بعد او انرژی خود را به آموزش اختصاص داده شده و خود رساله فلسفی خود را. او گفت که دو نوع از سخنرانی داده اند: بحث مفصل تر در صبح برای یک دایره درونی دانش آموزان پیشرفته، و مباحثات محبوب در شب برای بدن به طور کلی از دوستداران دانش است. در مرگ ناگهانی اسکندر در 323 پیش از میلاد، دولت طرفدار مقدونی در آتن، سرنگون شد و یک واکنش عمومی در برابر هر چیزی مقدونی رخ داده است. به اتهام کفر در برابر او ساختگی بود. برای فرار از پیگرد قانونی او را به کالسیس در Euboea فرار به طوری که (ارسطو میگوید) "آتنیها ممکن است فرصت دیگری از گناه در برابر فلسفه به عنوان آنها در حال حاضر در شخص سقراط انجام داده بود را ندارند." در سال اول از محل اقامت خود در کالسیس او از یک بیماری معده گله و شکایت و در 322 پیش از میلاد درگذشت.
2. نوشته
گزارش شده است که نوشته های ارسطو با دانش آموز خود را تئوفراستوس، که ارسطو در رهبری فلسفه مشاء موفق شده بود برگزار شد. کتابخانه تئوفراستوس به دانش آموز خود را Neleus منتقل می شود. برای محافظت از کتاب را از سرقت، وارثان Neleus آنها را در یک طاق، جایی که آنها تا حدودی با رطوبت، پروانه ها و کرم ها آسیب دیده بودند پنهان شده است. در این مکان مخفی آنها در مورد 100 سال قبل از میلاد توسط Apellicon، عاشق کتاب غنی کشف شد، آورده و به آتن. آنها سپس به رم پس از جذب از آتن سولا در 86 پیش از میلاد گرفته شد. در رم به زودی جلب توجه دانشمندان و نسخه جدید از آنها، انگیزه تازه به مطالعه ارسطو و فلسفه به طور عام است. این مجموعه اساس آثار ارسطو است که ما امروز است. متاسفانه در لیست آثار ارسطو داده شده توسط دیوگنس لائرتیوس هیچ یک از این رساله را شامل نمی شود. ممکن است که لیست دیوگنس این است که از جعلی وارد در زمانی که آثار واقعی به چشم از دست داده بودند.
آثار ارسطو تحت سه عنوان قرار می گیرند: (1) گفتگو و دیگر آثار یک شخصیت محبوب. (2) مجموعه ای از حقایق و مطالب از درمان های علمی؛ و (3) آثار سیستماتیک. در میان نوشته هایش از طبیعت محبوب تنها که ما از هر نتیجه دارای دستگاه جالب در سیاست آتنی است. آثار در گروه دوم شامل 200 عنوان، در قطعات، جمع آوری شده توسط مدرسه ارسطو و به عنوان تحقیق استفاده می شود. برخی ممکن است در زمان جانشین ارسطو تئوفراستوس انجام شده است. از جمله در این گروه هستند قانون اساسی از 158 کشورهای یونانی. رساله سیستماتیک از گروه سوم توسط یک سادگی سبک مشخص شده، با هیچ یک از جریان های طلایی از زبان مردم باستان در ارسطو را ستود. این ممکن است به دلیل این واقعیت است که این آثار بودند، نه در بسیاری از موارد، منتشر شده توسط ارسطو خود و یا در طول عمر خود، اما پس از مرگ او از نسخه های خطی ناتمام ویرایش شد. تا ورنر یگر (1912) فرض شد که نوشته های ارسطو یک حساب سیستماتیک نظرات خود را ارائه شده است. یاگر استدلال می کند برای یک دوره اوایل، اواسط و اواخر (روش های ژنتیکی)، که در آن به اوایل دوره نیز مانند نظریه افلاطون از فرم و روح، وسط رد افلاطون، و دوره بعد از آن (که شامل بسیاری از رساله خود) به طور تجربی تر گرا. رساله نظام ارسطو ممکن است در بخش های مختلف گروه بندی:
منطق
دسته بندی ها (10 طبقه بندی از نظر)
در تفسیر (گزاره، حقیقت، روش)
تجزیه و تحلیل ترافیک قبل (منطق قیاسی)
تجزیه و تحلیل ترافیک خلفی (روش های علمی و قیاس)
تاپیک (قوانین را برای استدلال موثر و بحث)
در سفسطه ابطالها (مغالطه رسمی)
آثار فیزیکی
فیزیک (توضیح می دهد تغییر، حرکت، از درجه اعتبار ساقط، زمان)
در آسمان (ساختار آسمان، زمین، عناصر)
در نسل (از طریق ترکیب اجزاء مواد)
Meteorologics (منشا دنباله دارهاست، آب و هوا، بلایای)
آثار روانی
در روح (دانشکده، حواس، ذهن، تخیل توضیح می دهد)
بر روی حافظه، خاطره ها، رویاها و نبوت
این نسخهها کار میکند در تاریخ طبیعی
تاریخچه از حیوانات (کیفیت فیزیکی / روانی، عادات)
در بخش هایی از حیوانات
در حرکت حیوانات
در پیشرفت از حیوانات
در نسل حیوانات
رساله جزئی
مشکلات
آثار فلسفی
متافیزیک (مواد، علت، فرم، قوه)
اخلاق نیکوماخوس (روح، شادی، فضیلت، دوستی)
Eudemain اخلاق
مگنا Moralia
سیاست (بهترین کشورهای، اتوپیا، قانون اساسی، انقلاب)
بلاغت (عناصر بحث قانونی و سیاسی)
شعر (فاجعه، شعر حماسی)
3. منطق
نوشته های ارسطو در مورد این موضوع به طور کلی از منطق توسط پیروان ارسطو بعد تحت نام ارغنون، و یا ابزار گروه بندی شدند. از دیدگاه، منطق و استدلال خود را ابزار مقدماتی رئیس تحقیقات علمی بود. ارسطو خود، با این حال، استفاده از اصطلاح "منطق" به عنوان معادل به استدلال کلامی. دسته بندی ارسطو طبقه بندی کلمات فردی (به عنوان جملات یا گزاره مخالف) هستند، و شامل ده زیر است: مواد، کمیت، کیفیت، ارتباط، مکان، زمان، موقعیت، شرایط، عمل، شور و شوق. به نظر می رسد با توجه به سفارش از سوالات ما را در به دست آوردن دانش از یک شی می خواهیم که به مرتب شوند. برای مثال، ما بپرسید، اول، چه چیز است، پس چگونه بزرگ آن است، بعد از چه نوع آن است. مواد است همواره به عنوان مهم ترین این نظر گرفته شود. مواد تقسیم می شود به اول و دوم: مواد برای اولین بار از اشیای منحصر به فرد هستند. مواد دوم گونه که در آن مواد برای اولین بار و یا افراد ذاتی هستند.
مفاهیم که جدا شده را در خود نمی بیان یا صدق و کذب: آن است که تنها با ترکیبی از ایده ها در یک گزاره است که صدق و کذب امکان پذیر است. عناصر چنین گزاره هستند الاسم اساسی و فعل بود. ترکیبی از کلمات افزایش به گفتار و تفکر منطقی می دهد، وسیله انتقال معنا که هر دو در اجزاء آن و به عنوان یک کل. چنین فکر ممکن است اشکال مختلفی به خود است، اما منطق تنها اشکال نمایشی که بیان حق و باطل می داند. صدق یا کذب گزاره است موافقت یا مخالفت خود را با حقایق آنها نشان دهنده تعیین می شود. بنابراین گزاره یا مثبت یا منفی، که هر کدام ممکن است دوباره به صورت جهانی و یا خاص یا undesignated. یک تعریف، برای ارسطو بیانیه از شخصیت های ضروری از یک موضوع است و شامل هر دو جنس و تفاوت. برای به دست آوردن یک تعریف درست است که ما باید پیدا کردن کسانی که کیفیت در جنس که به طور جداگانه در نظر گرفته می گسترده تر از موضوع به تعریف شود، اما در کنار هم دقیقا برابر با آن. به عنوان مثال، "نخست"، "عجیب و غریب" و "تعداد" هر گسترده تر از "سه گانه" (که شده است، مجموعه ای از هر سه اقلام، مانند سه سنگ). اما آنها با هم گرفته فقط به آن برابر است. تعریف جنس باید تشکیل طوری که هیچ گونه از سمت چپ. پس از تعیین جنس و گونه، ما باید در کنار نقاط شباهت پیدا کردن در گونه به طور جداگانه و سپس ویژگی های مشترک از گونه های مختلف در نظر بگیرید. تعاریف ممکن است توسط (1) مبهم بودن، (2) بودن بیش از حد گسترده، و یا (3) با بیان ویژگی های اساسی و بنیادی نیست ناقص است. ابهام ممکن است از استفاده از عبارات مبهم از کلمات عجیب و غریب بوجود می آیند، از عبارات استعاری، و یا. قلب منطق ارسطو قیاس است، به عنوان مثال کلاسیک که به شرح زیر است: تمام انسانها میرا هستند. سقراط مرد است. بنابراین، سقراط فانی است. فرم قیاسی استدلال منطقی منطق برای 2،000 سال تحت سلطه تا ظهور لطف منطق گزاره و گزاره مدرن به فرگه، راسل، و دیگران.
4. متافیزیک
سردبیران ارسطو نام "متافیزیک" به آثار خود را در فلسفه اول به، یا اینکه آنها فراتر از آن رفت و یا به دنبال پس از تحقیقات فیزیکی خود را. ارسطو آغاز می شود با طراحی تاریخ فلسفه. برای ارسطو، فلسفه به وجود آمد به لحاظ تاریخی پس از نیازهای اساسی امن شد. آن را از یک احساس کنجکاوی و تعجب بزرگ، که اسطوره ی دینی به تنها رضایت موقت. اولین دلالان (یعنی تالس، آناکسیمنس آناکسیماندر) فلاسفه طبیعت بود. فیثاغورثی این با انتزاعات ریاضی موفق بوده است. سطح فکر خالص تا حدودی در فلاسفه الئایی (مانند پارمنیدس) و انکساغورث کامل تر در کار سقراط رسیده بود، اما. سهم سقراط بیان مفاهیم کلی در قالب تعاریف، که او در القاء شده توسط و قیاس وارد بود. برای ارسطو، موضوع متافیزیک با اصول اول از دانش علمی و شرایط نهایی از تمام وجود می پردازد. بیشتر به طور خاص، آن را با وجود پردازد در دولت اساسی ترین آن (یعنی از اینکه به عنوان)، و ویژگی های اساسی از وجود. این را می توان با ریاضیات است که با وجود معاملات در شرایط استفاده از خطوط و یا زاویه، و نه وجود آن را به عنوان را در خود دارد در تضاد است. در شخصیت جهانی خود، متافیزیک سطحی شبیه دیالکتیک و سفسطه است. با این حال، از دیالکتیک است که آزمایشی متفاوت است، و آن را از سفسطه است که تظاهر به دانش بدون واقعیت متفاوت است.
از بدیهیات سقوط علم تحت نظر گرفتن متافیزیسین تا آنجا که آنها خواص همة وجود است. ارسطو معتقد است تعداد انگشت شماری از حقایق جهانی وجود دارد. علیه پیروان هراکلیتوس و پروتاگوراس، ارسطو هم قوانین تناقض، و طرد دفاع می کند. او این کار را با نشان دادن اینکه انکار خودکشی است. به عواقب منطقی آن انجام شده، محرومیت از این قوانین را به همانندی از تمام حقایق و همه ادعاهای منجر شود. آن را نیز در بی تفاوتی در رفتار منجر شود. به عنوان علم از اینکه به عنوان، این سوال منجر متافیزیک ارسطو است، چه شده است این ماده واقعی یا واقعی به معنای؟ افلاطون تلاش برای حل همین سوال را با قبول یک عنصر جهانی و تغییر ناپذیر علم و وجود - اشکال - به عنوان تنها واقعی دائمی علاوه بر پدیده های در حال تغییر از حواس. ارسطو حمله نظریه افلاطون از اشکال در سه زمینه های مختلف.
اول، ارسطو معتقد، فرم ناتوان برای توضیح تغییرات از همه چیز و انقراض نهایی یک چیز هستند. فرم علل حرکت و تغییر در اشیاء فیزیکی احساس نمی کند. دوم، اشکال هستند به همان اندازه بی کفایت توضیح دهید که چگونه ما در دانش از همه چیز خاص می رسند. برای، به دانش یک شی خاص، باید آن را آگاهی از ماده است که در که همه چیز باشد. با این حال، فرم مشخصات دانش خارج از چیزهای خاص است. علاوه بر این، به فرض که ما می دانیم همه چیز خاص بهتر با اضافه کردن در مفاهیم کلی خود را از اشکال خود، در مورد به همان اندازه احمقانه تصور کنید که ما می توانیم اعداد بهتر با ضرب آنها را به حساب. در نهایت، اگر اشکال برای توضیح دانش ما از اشیاء خاص مورد نیاز بود، پس از آن فرم باید استفاده شود به توضیح دانش ما از اشیاء هنری؛ با این حال، افلاطونیان چنین اشکال به رسمیت نمی شناسد. زمین سوم از حمله است که اشکال به سادگی می توانید از وجود اشیاء خاص را توضیح دهد. افلاطون معتقد است که اشکال در اشیاء خاص که در اشکال شریک وجود ندارد. با این حال، این ماده از یک چیز خاص را نمی توان از چیزی که خود را جدا شده است. علاوه بر این، جدا از اصطلاحات مخصوص یک صنف از "مشارکت" افلاطون رابطه بین فرم ها و چیزهایی خاص را توضیح دهد. در واقع، آن است که صرفا استعاری برای توصیف اشکال به عنوان الگوهای چیز. برای، آنچه که یک جنس به یک شی است که گونه به یک کلاس بالاتر، همان ایده باید به هر دو فرم و یک چیز خاص در همان زمان. در نهایت، در حساب افلاطون از فرم ها، ما باید حلقه واسط بین فرم و شیء خاص، و به همین ترتیب تا بی نهایت تصور کنید: همواره باید یک "مرد سوم" بین فرد انسان و به صورت انسان می باشد.
برای ارسطو، به شکل چیزی خارج از جسم، بلکه در پدیده های متنوع از حس است. ماده واقعی، و یا اینکه درست است، شکل انتزاعی، بلکه چیزی بتن فرد نیست. متاسفانه، نظریه ارسطو از ماده است در دسترس نباشد با خود سازگار نیست. در دسته بندی به مفهوم ماده گرایش به nominalistic (که شده است، ماده یک مفهوم به همه چیز اعمال می شود). در theMetaphysics، هر چند، آن را اغلب به سمت واقع گرایی سوق (که شده است، ماده دارای وجود واقعی را در خود). ما نیز با تناقض آشکار در ادعاهای خود را زده است که علم مربوط به مفاهیم جهانی و مصرف مواد اعلام شده است که یک فرد است. در هر صورت، ماده ادغام ماده را در فرم است برای او. اصطلاح "مهم" است که توسط ارسطو در چهار مفهوم با هم تداخل دارند استفاده می شود. اول، آن ساختار زیرین تغییرات، به خصوص تغییرات رشد و فروپاشی است. در مرحله دوم، این پتانسیل است که به طور ضمنی ظرفیت را به واقعیت توسعه است. ثالثا، آن را به یک نوع از مسائل بدون کیفیت خاص است و بنابراین نامشخص و مشروط است. رابعا، آن یکسان با فرم است که آن را بر روی یک فرم در فاز نهایی خود را به فعلیت و طول می کشد.
توسعه قوه به فعل یکی از مهم ترین جنبه های فلسفه ارسطو است. آن را به حل مشکلاتی است که نخستین متفکران با اشاره به آغاز وجود و روابط و بسیاری از مطرح کرده بود در نظر گرفته شده بود. دولت واقعی در مقابل بالقوه از چیزهایی است که در شرایط باعث می شود که بر روی همه چیز عمل است. چهار علل وجود دارد:
علت مادی، یا عناصر که از یک شی ایجاد شده است.
علت کارآمد، و یا وسیله ای است که آن ایجاد شده است.
علت صوری، و یا بیان آنچه در آن است.
علت نهایی، و یا پایان که در آن است.
برای مثال، یک مجسمه برنزی. علت مادی آن مدال برنز خود است. علت آن مجسمه ساز است، تا آنجا که او را مجبور برنز به شکل. علت رسمی این ایده از مجسمه به اتمام است. علت نهایی این ایده از مجسمه است که آن را باعث مجسمه ساز به مدال برنز عمل می کنند. علت نهایی گرایش به همان علت صوری، و هر دو از این را می توان با علت قرار می گیرند. از چهار، آن است که رسمی و نهایی است که مهم ترین، و که بیشتر واقعا می دهد توضیح یک شی. پایان نهایی (هدف، یا غایت شناسی) از یک چیز در کمال از خود شیء را متوجه شدم، نه در تصور ما از آن است. علت نهایی در نتیجه به ماهیت خود شیء، و نه چیزی است که ما بر روی آن اعمال ذهنی داخلی است.
به ارسطو، خدا اول از همه مواد، اولین منبع لازم از جنبش که خود را بی حرکت است است. خدا با زندگی ابدی، و سعادت کامل است، درگیر در بی پایان تأمل.
برای بحث فولر، مقاله متافیزیک ارسطو و مفاهیم غربی خدا را ببینیم.
5. فلسفه طبیعت
ارسطو می بیند جهان به عنوان یک مقیاس دروغ گفتن بین دو افراط: فرم بدون ماده است در یک سر، و ماده بدون فرم است در انتهای دیگر. عبور از ماده به فرم باید در مراحل مختلف آن در جهان از طبیعت نشان داده شده است. برای انجام این هدف از فیزیک ارسطو، یا فلسفه طبیعت است. مهم است که به خاطر داشته باشید که عبور از فرم به ماده دیگر در طبیعت حرکت به سوی اهداف و مقاصد است. همه چیز در طبیعت به پایان و عملکرد آن، و هیچ چیز بدون هدف آن است. ما در همه جا شواهد از طراحی و برنامه ریزی منطقی پیدا کنید. هیچ نظریه فیزیک تواند مفاهیم اساسی حرکت، فضا، و زمان را نادیده گرفت. حرکت عبور از ماده به فرم است، و آن را از چهار نوع است: (1) حرکت آن ماده از یک چیز تاثیر می گذارد، به خصوص آغاز و پایان دادن به آن؛ (2) حرکت که در مورد تغییر در کیفیت به ارمغان می آورد. (3) حرکت که در مورد تغییر در مقدار، با افزایش آن و کاهش آن را به ارمغان می آورد. و (4) حرکت که در مورد نقل و انتقال، و یا تغییر محل به ارمغان می آورد. از این آخرین اساسی ترین و مهم است.
ارسطو در تعریف فضا به عنوان درجه اعتبار ساقط رد می کند. فضای خالی را ناممکن است. از این رو، بیش از حد، او با این دیدگاه افلاطون و فیثاغورس که عناصر از اشکال هندسی تشکیل شده مخالف است. فضا به عنوان سطح بدن نسبت به آنچه در اطراف احاطه شده است تعریف شده است. زمان به عنوان اندازه گیری حرکت در توجه به آنچه قبلی و بعدی است تعریف شده است. به این ترتیب برای وجود آن بر حرکت بستگی دارد. اگر وجود دارد که در آن هیچ تغییری در جهان، هیچ زمان وجود دارد. از آنجا که اندازه گیری یا شمارش حرکت است، آن را نیز برای وجود آن در ذهن شمارش بستگی دارد. اگر هیچ ذهن به حساب وجود دارد، می تواند هیچ زمان. همانطور که به تقسیم پذیری نامتناهی از فضا و زمان، و پارادوکس پیشنهاد byZeno، ارسطو معتقد است که فضا و زمان بینهایت بالقوه بخش، اما در واقع به طوری تقسیم نشده است.
پس از این مقدمات، ارسطو به موضوع اصلی فیزیک، مقیاس بودن عبور می کند. اولین چیزی که به آن توجه کنید این مقیاس است که آن را مقیاس ارزش ها است. چه بالاتر در مقیاس بودن است از ارزش تر است، چرا اصل فرم موجود در آن پیشرفته تر است. گونه ها در این مقیاس ابد را در خود جای ثابت، و نمی تواند در طول زمان تکامل. موارد بالاتر در مقیاس نیز سازمان یافته تر هستند. علاوه بر این، موارد کمتر معدنی و آلی بالاتر هستند. اصل که سازمان های داخلی می دهد به موارد بالاتر و یا آلی در مقیاس بودن زندگی، یا آنچه که او روح از ارگانیسم خواستار است. حتی روح انسان چیزی جز این سازمان از بدن است. گیاهان کمترین اشکال زندگی در مقیاس، و روح خود را شامل یک عنصر غذایی که توسط آن خود را حفظ میکند. حیوانات گیاهان بالا در مقیاس، و روح خود را شامل یک ویژگی اشتها آور که اجازه می دهد آنها را به احساس، خواسته ها، و در نتیجه آنها را می دهد که توانایی به حرکت. مقیاس بودن درآمد حاصل از حیوانات به انسان است. روح انسان سهام عنصر مغذی با گیاهان، و عنصر اشتها آور با حیوانات، اما همچنین دارای یک عنصر عقلانی است که مشخص خود ما است. از جزئیات این اشتها آور و جنبه های عقلانی نفس در دو بخش زیر است.
حرکت و محل آن در طبیعت: برای بحث کاملتری از این مباحث، مقاله ارسطو را ببینید.
6. روح و روان شناسی
روح ارسطو به عنوان بیان کامل و یا تحقق یک بدن طبیعی تعریف شده است. از این تعریف نتیجه می شود که یک رابطه نزدیک بین حالات روانی و فرایندهای فیزیولوژیکی وجود دارد. بدن و روح را در همان راه متحد که موم و مهر برداشت بر روی آن با هم متحد شده. متافیزیسین قبل از ارسطو روح انتزاعی بدون توجه به محیط زیست بدن مورد بحث؛ این، ارسطو معتقد است، یک اشتباه بود. در همان زمان، ارسطو در مورد روح و ذهن نه به عنوان محصول شرایط فیزیولوژیکی بدن، اما به عنوان حقیقت از بدن - ماده که در آن تنها شرایط جسمی دست آوردن معنای واقعی خود را.
روح آشکار فعالیت خود را در برخی از "دانشکده" یا "بخش" که با مراحل توسعه بیولوژیکی مطابقت دارد، و دانشکده تغذیه (عجیب و غریب به گیاهان)، که از جنبش (عجیب و غریب به حیوانات) و عقل (عجیب و غریب برای انسان). این دانشکده شبیه به اندام ریاضی که در آن بالاتر شامل پایین تر، و باید نه به عنوان مثل قطعات فیزیکی واقعی را درک کرد، اما مانند suchaspects به عنوان محدب و مقعر که ما در همان خط تمایز قائل شود. ذهن در طول یک وحدت باقی می ماند: و آن را پوچ به آن صحبت می کنند، به عنوان افلاطون، به عنوان تمایل با یک بخش و احساس خشم با دیگری. ادراک حسی یک دانشکده از دریافت فرم های از اشیا به بیرون به طور مستقل از ماده که آنها تشکیل شده است است، فقط به عنوان موم طول می کشد در این رقم از مهر و موم بدون طلا و یا دیگر فلزی که مهر و موم تشکیل شده است. عنوان موضوع برداشت، ادراک شامل یک جنبش و یک نوع تغییر کیفی. اما درک است که صرفا یک محبت غیر فعال و یا پذیرای نیست. این به نوبه خود عمل می کند، و، افتراق بین کیفیت از چیزهای ظاهری، می شود "یک جنبش روح از طریق رسانه بدن است."
اشیاء از حواس ممکن است به صورت (1) ویژه (مانند رنگ شیء خاص از دید، و صدا از شنوایی است)، (2) مشترک، و یا دستگیر شده توسط چندین معنا، در ترکیب (مانند حرکت و یا شکل)، و یا (3) اتفاقی و یا استنباطی (مانند زمانی که از احساس فوری سفید که ما به یک شخص یا شیء است که به رنگ سفید). پنج حواس ویژه وجود دارد. از این تعداد، لمسی باید ابتدایی، شنیدن آموزنده ترین، و دید آرمان جوئی است. ارگان در این حواس هرگز عمل می کند به طور مستقیم، اما توسط برخی از رسانهای، مانند هوا است. حتی لمسی، که به نظر می رسد توسط تماس واقعی عمل می کنند، احتمالا شامل برخی از خودرو از ارتباطات است. برای ارسطو، قلب مشترک و یا مرکزی ارگان حس است. این کیفیت های رایج که در همه اشیاء خاص از احساس درگیر رسمیت می شناسد. آن است، برای اولین بار، حس که ما را به ارمغان می آورد آگاهی از احساس. در مرحله دوم، در یک عمل قبل از ذهن، آن نگه می دارد تا اشیاء از دانش ما و ما را قادر به تمایز بین گزارش از حواس مختلف است.
ارسطو تخیل به عنوان "جنبش که در نتیجه بر یک احساس واقعی." به عبارت دیگر، آن را فرایند که در آن یک تصور از حواس است تصویر و قبل از ذهن باقی می ماند، و بر این اساس اساس حافظه است. تصاویر نماینده که آن را فراهم تشکیل مواد عقل. توهمات و رویاهای با توجه به شور و هیجان در ارگان حس شبیه به آنچه که می توان با حضور واقعی از پدیده محسوس ایجاد می شود هر دو به طور یکسان. حافظه به عنوان در اختیار داشتن دائمی از تصویر مبنی بر لذات جسمانی به عنوان یک کپی که نشان دهنده هدف از آن یک تصویر است تعریف شده است. خاطره، یا خواستار بازگشت به ذهن باقی مانده از حافظه، بستگی به قوانین که در تنظیم ارتباط ایده های ما. ما در انجمن ردیابی با شروع با فکر شی در حال حاضر به ما، پس از آن با توجه به آنچه مشابه، به هم پیوسته و یا برعکس است.
دلیل منبع اصول اولیه علم است. دلیل آن این است به حس مخالف تا آنجا که احساس محدود می شوند و فرد، و اندیشه آزاد و جهانی است. همچنین، در حالی که حواس معاملات با بتن و مواد جنبه از پدیده ها، به دلیل معاملات با جنبه های انتزاعی و ایده آل است. اما در حالی که دلیل در خود منبع ایده کلی این است، آن است که تنها به طور بالقوه. برای، آن را در آنها می رسد تنها با یک فرایند توسعه که در آن آن را به تدریج لباس حس در اندیشه، و وحدت و تفسیر حس ارائه شده است. این کار عقل در افراد فکر نشان می دهد سوال: چگونه می توان غیر مادی به دریافت چیزهای مادی آمده است؟ آن را در فضیلت برخی از جامعه بین فکر و همه چیز امکان پذیر است. ارسطو عقل فعال که باعث می شود اشیاء از فکر به رسمیت می شناسد. این است که از دلیل منفعل که دریافت می کند، ترکیب و اشیاء اندیشه مقایسه مشخص شده است. عقل فعال می سازد جهان معقول، و ارزانی در مواد از دانش آن ایده ها و یا دسته که آنها را به فکر در دسترس را. این فقط به عنوان خورشید ارتباط به اشیاء مادی است که نور، که بدون آن رنگ می شود نامرئی، و چشم هیچ شی را داشته باشد. از این رو به دلیل حمایت ثابت از جهان معقول است. در حالی که اختصاص به دلیل اینکه روح انسان، ارسطو آن را به عنوان آینده از بیرون، و تقریبا به نظر می رسد به شناسایی آن با خدا به عنوان متفکر ابدی و در همه جا حاضر. وحدت اندیشه ها و موضوع را با فکر به عنوان شی - حتی در انسان، در کوتاه مدت، به دلیل چیزی از ویژگی اساسی تفکر مطلق متوجه.
7. اخلاق
اخلاق، به عنوان توسط ارسطو مشاهده، تلاش برای پیدا کردن هدف نهایی ما و یا بالاترین خوب است: پایان که او معتقد است واقعا نهایی است. اگرچه بسیاری از به پایان می رسد از زندگی تنها به پایان می رسد بیشتر به معنی، آرزوها و خواسته های ما باید برخی از شی نهایی و یا پیگیری داشته باشد. چنین پایان رئیس جهانی شادی نامیده می شود. اما مردم به معنای چنین چیزهایی مختلف با بیان که او احساس می کند که به بحث در مورد ماهیت آن را برای خود. برای شروع، شادی باید در طبیعت انسان است، و باید از حقایق از تجربه شخصی آغاز خواهد شد. بنابراین، شادی نمی توان در هر مفهوم انتزاعی یا ایده آل، پیدا شده است مانند خود موجود خوب افلاطون. باید آن را چیزی عملی و انسانی است. پس از آن باید در کار و زندگی است که منحصر به انسان یافت می شود. اما این نه زندگی نباتی ما با گیاهان و نه وجود حساس که ما با حیوانات به اشتراک گذاری به اشتراک بگذارید. آن را زیر همین دلیل است که شادی واقعی نهفته در زندگی فعال از موجودی منطقی و یا در یک تحقق کامل و outworking از روح واقعی و خود، در طول یک عمر ادامه داد.
ارسطو گسترش مفهوم خود را از شادی از طریق تحلیل روح انسان که ساختارها و متحرک موجود زنده انسان است. بخش هایی از روح به شرح زیر تقسیم:
محاسبات - فکری فضیلت
منطقی
اشتها آور - اخلاقی فضیلت
غیر منطقی
رویشی - تغذیه فضیلت
نفس انسانی یک عنصر غیر منطقی است که با حیوانات مشترک است، و یک عنصر عقلانی که مجزا انسان است. عنصر غیر منطقی ابتدایی ترین دانشکده رویشی است که مسئول تغذیه و رشد است. یک ارگانیسم که این ممکن است به خوبی توان گفت که یک فضیلت تغذیه ای است. ردیف دوم از روح دانشکده اشتها آور است که مسئول عواطف و خواسته (مانند شادی، غم و اندوه، امید و ترس) است. این دانشکده هر دو منطقی و غیر منطقی است. این غیر منطقی است چرا که حتی حیوانات خواسته را تجربه کنند. با این حال، آن را نیز منطقی از آنجا که انسان باید توانایی متمایز برای کنترل این خواسته را با کمک عقل. توانایی انسان به درستی کنترل این خواسته است که به نام فضیلت اخلاقی، و تمرکز اخلاق است.